معنویت
اصطلاحی که در دهههای اخیر رواج پیدا کرده اصطلاح معنویت است.
«معنويت» در لغت مصدري جَعلي، و از واژه «معنوي» ساخته شده است. معنوي نيز با افزودن ياي نسبت به آن، از واژه معني كه خود مصدر ميمي بوده و مفاد آن مقصود و مراد است، مشتق گرديده است. بنابراين، معنوي يعني منسوب به معني و در مقابل لفظي است. اين كلمه در معاني ديگري از جمله: «حقيقي، راست، اصلي، ذاتي، مطلق، باطني، و روحاني» نيز به كار ميرود.
مترادف با واژه «معنويت» در زبان انگليسي واژهspirituality استعمال ميشود. اين واژه خود از اسم «spiritus » كلمهاي لاتين به معناي «نَفس و دَمْ» اخذ شده است. spiritus نيز از «spirare به معناي دميدن يا نفس كشيدن گرفته شده است. در ترجمههاي لاتين انجيل عهد جديد «spiritualis» يا شخص معنوي به كسي گفته ميشود كه زندگي او را روحالقدس يا روح خدا نظم ميبخشد و يا بر آن تأثير ميگذارد. واژه انتزاعي «spiritualitas» كه همان «spirituality» يا معنويت ميباشد، حداقل در اوايل قرن پنجم، به همين معناي مأخوذ از انجيل به كار رفته است.
معنویت در اصطلاح
«معنویت دمیدن روح درزندگی فرد است…. قابلیت و گرایشی است که برای هر فرد فطری و منحصر به فرد میباشد. این گرایش معنوی افراد را بسوی معرفت، عشق، معنا، آرامش، تعالی، پیوند، شفقت، خوبی و یکپارچگی سوق میدهد.
برخی از نویسندگان، هـزاره سـوم مـیـلادى یعنی قرن 21را عـصـر ((ایـمان و معنویت )) نیز خوانده اند: نویسنده فرانسوی به نام آندره مالرو که مدتی وزیر فرهنگ آن کشور بوده مینویسد: قرن 21 میلادی یا اصلا وجود نخواهد داشت و یا قرن معنویت خواهد بود.(عصر امام خمینی، میر احمد رضا حاجتی، بوستان کتاب، چاپ دهم،ص84)
در واژهنامه ها و فرهنگ نامه ها یا دایرة المعارفها تعریف جامع و دقیق از این اصطلاح ارائه نداده اند. اما به طور قطع با توجه به مبانی سکولاریستی و اومانیستی غربیان به دنبال پاسخ گویی به نیازهای معنوی انسان جدید هستند.
به همین دلیل معنویتی که در غرب در حال شکل گیری است عموما از نوع معنویت های سکولار و متناسب با جهانبینی و ایدئولوژی لیبرالیستی است.
معنویت گراهای جدید حتی لازمه معنویت را اعتقاد به خدا نمی دانند چه رسد به دین. لذا میبینیم که شیطان پرستی و جنگیری هم در زمره آیین های معنوی شمرده میشوند.
بر همین اساس برخی از نویسندگان داخلی نیز چنین ادعا کردهاند:
«زندگی معنوی لزوما به معنای تعلق به یکی از ادیان نهادینه و تاریخی نیست بلکه به معنای داشتن نگرشی به عالم و آدم است که به انسان آرامش، شادی و امید بدهد».(راهی به رهایی، مصطفی ملکیان،1380، ص376)
در این تعریف میان معنویت و دیانت تلازمی نیست. نیاز بشر جدید به این نوع از معنویت ناشی از مشکلات روحی رنجها، و اضطرابهای روانی شدید است. و علم وعقل جدید نیز نمیتواند این مشکلات را برطرف نماید. لذا در جستجوی چیزی است که برای او شادی نشاط آرامش و امید به زندگی را پدید بیاورد. چنین معنویتی نه مستلزم باور به خداست و نه مستلزم تن دادن به پیام پیامآوران است و نه محتاج وجود دنیایی دیگر ورای این دنیای مادی.
معنویت دراسلام:
به طور خلاصه میتوان گفت: معنويت مجموعهاي ازحالتهاراشامل ميشودكه درچارچ وبه برنامه دين اسلام درارتباط باخدابه صورتهاي مختلف برروان انسان عارض ميشود.
[یکشنبه 1391-01-27] [ 10:05:38 ق.ظ ]