مدرسه علمیه الزهرا(س)قروه
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
اردیبهشت 1403
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        








جستجو





حدیث روز







محتواها





فال حافظ





پاسخگویی آنلاین به شبهات





حدیث





قرآن آنلاین





اوقات شرعی





لحظه شمار غیبت













لااله الا الله ملک الحق المبین

ذکر کاشف الکرب

  قضيه خورده شدن فرزند شيطان توسط حضرت آدم   ...


قضيه خورده شدن فرزند شيطان توسط حضرت آدم
سپس او را کشت چهار قسمتش کرد وهر قسمت سر نوک کوهي قرار داد
وقتي حضرت آدم رفت شيطان برگشت وجوياي احوال خناس  وحوا قضيه را شرح داد ابليس خناس را صدا زد فورا در آنجا حاضر شد  واز آنجا رفت آدم آمد ديد که دوباره خناس اينجاست قضيه را از حوا پرسيد واو هم آمدن شيطان وصدا کردن خناس را برايش توضيح داد
اين بار آدم خناس را کشت وسپس سوزاند وخاکسترش را به آب داد باز جايي رفت  وشيطان آمد ديد خناس نيست از حوا
پرسيد واو قضيه را شرح داد باز شيطان خناس را صدا کرد وبه حوا سپرد ورفت دوباره آدم آمد ديد که خناس اينجاست او را کشت و خاکسترش را خورد باز شيطان آمد وديد که خناس نيست واز حوا پرسيد واو دوباره شرح داد ولي ايندفعه شيطان پسرش را صدا زد وگفت کجايي وخناس جواب داد در دل وسينه آدم هستم شيطان گفت خوب جايي هستي همان جا بمان مقصود من همين بود وبه او خناس دستور دادم که تا آدم ونسل آدم زنده است او را وسوسه کند  که در سوره ناس هم آمده  الذی یوسس فی صدور الناس من الجنه و الناس.  از شر وسوسه گر پنهانکار که در درون سینه انسانهاست وسوسه می کند خواه از جن باشد یا از انسان

 منبع رياض الحکايات ص20

موضوعات: شیطان  لینک ثابت



[سه شنبه 1390-12-09] [ 11:22:03 ق.ظ ]




آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(0)
4 ستاره:
 
(1)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
4.0 stars
(4.0)
نظر از: ثریا [عضو] 
ثریا
4 stars

جالب بود با تشکر

1390/12/09 @ 21:54


فرم در حال بارگذاری ...


  یاری رسانی شیطان به شیطان پرستان   ...


یاری رسانی شیطان به شیطان پرستان
یکی از علمای بزرگ نقل می کرد که: مردی در اصفهان کارهای عجیب می کرد و از امور پنهانی خبر می داد. هنگامی که موسم حج فرا می رسید، روز هفتم ماه ذی الحجه از اصفهان حرکت می کرد و موقع حج با حجاج، اعمال را انجام می داد و قبل از تمام مردم به اصفهان برمی گشت، با اینکه در آن زمان هواپیما نبود.
سرانجام آن مرد با کمال احترام و محبوبیت از دنیا رفت. پس از مدتی روزی پسرش در خانه نشسته بود و آن روز هم هفتم ماه ذی الحجه بود، مردی داخل شد و گفت: من همه ساله در چنین روزی پدرت را سوار می کردم و به مکه می بردم، اکنون برخیز و سوار شو. من سوار شدم، مرا به صحرا برد، در آنجا مرا پیاده کرد و گفت: من شیطانم، پدرت برای من سجده می کرد،تو هم برای من سجده کن. گفتم: من برای غیر خدا سجده نمی کنم. او اصرار کرد و

ادامه مطلب :

 من اجابت نکردم. سرانجام مرا در بیابان رها کرد و رفت. من از خدا خواستم که از آن گرفتاری نجاتم دهد و مرا به شهر برساند. خداوند هم راه را به من نشان داد و من به شهر برگشتم. پس از این حادثه، پسر همواره به پدر شیطان پرست خود لعن می کرد.
گاهی انسان بر اثر پیروی از دستورات شیطانی غلام حلقه به گوش ابلیس می گردد، که در این صورت از تحت ولایت الهی خارج می گردد و در حمایت شیطان وارد می شود.
استاد احمد امین نقل می کند: یکی از بستگان من که در هند تجارت می کرد، به یک مرد هندی برخورد که کارهای جالبی انجام می داد، از جمله اینکه میوه یا هرچه می خواست از فضا می گرفت. روزی در قطار از او کرایه می خواستند، گفت پول ندارم، او را پیاده کردند، گفت: من پیاده می شوم ولی قطار حرکت نخاهد کرد، همان طوری که گفته بود قطار حرکت نکرد تا وقتی که او سوار شد.
شخصی می گفت: می خواستم مقداری تریاک از ایران خارج کنم، اطلاع یافتم که مرتاضی در یکی از روستاهای اطراف تهران از حوادث آینده خبر می دهد، من برای کسب تکلیف به او مراجعه کردم، او گفت: تریاک را از فلان راه مبر و از فلان راه ببر که به مقصود می رسی. من از اینکه او بدون اطلاع، موضوع را به من گفت و مرا راهنمایی کرد در شگفت شدم، تصمیم گرفتم شبی نزد او بمانم و از کارها و ریاضت های او مطلع گردم. شب در آنجا ماندم وهنگام طلوع فجر نزد او رفتم، زیر درختی نشسته بود و به من اشاره کرد، من نزدیک شدم او را اهل نماز و عبادت نیافتم، بلکه از ناخن های دراز و کثافت بدنش دچار حیرت شدم، گفتم: چگونه از آینده خبر می دهی؟ گفت: خودم هم نمی دانم! البته می دانم که الفاظی بر زبانم جاری می شود و مردم طبق آنچه بر زبانم جاری می شود عمل می کنند و من مثل یک آلت بی اراده هستم، نمی دانم چرا زبانم حرکت می کند و چه بر زبان می آورم!
آن مرتاض شیشه کوچکی داشت که مقدار از سمی که در آن بود خورد، سپس ماری بیرون آمد و او را گزید و بی هوش شد، پس از مدتی به هوش آمد، آن گاه ظرف کثیفی بیرون آورد و مقداری چای با حشیش خورد، گفت: ریاضت من همین است، غذای من هم همین است، از این راه به اینجا رسیده ام و کیفیت آن را هم نمی دانم.
مرد مورد بحث راه شیطان را پیمود و خود را اذیت کرد، و پاداش زحمات خود را در همین دنیا به دست آورد.

(دانستنی هایی درباره جن ص 64)

موضوعات: شیطان  لینک ثابت



 [ 11:17:47 ق.ظ ]




آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(0)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(1)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
3.0 stars
(3.0)
نظر از: ثریا [عضو] 
ثریا
3 stars

موفق باشید. با تشکر از شما

1390/12/09 @ 22:47
نظر از: الزهرا (س) نصر [عضو] 

ای بابا از این چیزا نگید من جنبه ندارم شب خوابم نمی بره :دی

1390/12/09 @ 11:27


فرم در حال بارگذاری ...


  طاعت از شیطان   ...

طاعت از شیطان
استاد احمد امین نقل می کند: از شخص مورد اطمینانی شنیدم که جوانی به خدمت درویشی رسید و به او دلبستگی پیدا کرد، زیرا درویش بر اثر اینکه راه شیطان را پیمود بود، کارهای عجیب و غریبی انجام می داد.
جوان نقل کرده بود که روزی با دستور مرشد از تبریز خارج شدیم. تا از شهر دور شدیم مرشد گفت: عجب جای خوبی است، کاش قدری شیر بود که می نوشیدیم. گفتم: ما از شهر دور هستیم و شیر در دسترس نیست. مرشد فریاد کشید که مگر هنوز به من ایمان نیاوردی؟ سپس صدا زد: شیرو بی درنگ مقداری شیر تازه حاضر شد و او نوشید، آن گاه به راه افتادیم و به محل خوش آب و هوایی رسیدیم. مرشد گفت: کاش غذای تازه ای بود که می خوردیک. گفتم: اینجا غذا نیست. باز فریاد کشید که آیا یقین تو نسبت به من سست است؟ پس صدا زد: غذا، طولی نکشید که غذای تازه ای پیش رویش حاضر شد، ولی مرشد از جا برخاست و سیلی محکمی به من زد، پرسیدم: مگر جز لعن شیطان چه کردم که مرا می زنی؟ خدا لعنتش کند! باز هم سیلی محکمی به من زد و گفت: چرا ولی نعمت مرا لعنت می کنی، او معبود و مقصود من است، اگر او نبود این نعمتها برای من فراهم نمی شد، من شیطان را عبادت می کنم و او مرا مورد لطف و عنایت خود قرار داده است.
جوان می گوید فهمیدم که مرشد کافر و مشرک است، من از او دست برداشتم و توبه نمودم و به عتبات سفر کردم. (داستانهای شگفت درباره جن ص 54)

موضوعات: شیطان  لینک ثابت



 [ 11:15:00 ق.ظ ]




آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(0)
4 ستاره:
 
(1)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
4.0 stars
(4.0)
نظر از: ثریا [عضو] 
ثریا
4 stars

آموزنده بود با تشکر

1390/12/09 @ 22:49
نظر از: sadat [بازدید کننده]
sadat

مطلب تان را ذكر من جالب بود ولي اي كاش منبع دقيق آن را ذكر مي كرد يد
به ما هم سر مي زديد . http://khadije-esfahan.womenhc.com/و www.saleh72.blogfa.com

1390/12/09 @ 15:26


فرم در حال بارگذاری ...


  شیطان پرستی در ایران   ...


شیطان پرستی در ایران
در سال اول جنگ تحمیلی به پایگاه شیخ صالح در جوانرود اعزام شدم تا از آنجا به خطوط مقدم جبهه رفته در کنار برادران رزمنده به وظیفه الهی خود عمل کنم. پایگاه شیخ صالح پایگاهی بود که برادران شیعه و سنی در آن خدمت می کردند.
گرچه با لباس مقدر روحانیت و به وطر رسمی به عنوان یه مبلغ راهی جبهه شده بودم، اما تجربه چندانی در سخنرانی نداشتم و قبل از رفتن به منطقه سخنرانی های متعددی را در دفترچه ای نوشته بودم تابه مناسبتهای مختلف قبل ازسخنرانی آنهارامرور نمایم وسخنرانی ام را برگزار کنم.
در روز ورودم به پایگاه شیخ صالح موضوعی را برای سخنرانی آماه کرده بودم مبنی بر اینکه باید متوجه شیطان باشیم و گول فریب های او را نخوریم؛ همان شیطانی که به عزت خداوند قسم خورده است تا بندگان او را به انحراف کشد. تفریبا تمام بحث آن روز مربوط به شیطان بود. نماز را به پا داشتم و همین که برای سخنرانی صورتم را به سوی نماز گزاران و افرادی که برای شنیدم سخنرانی وارد نمازخانه می شدند برگرداندم، فرمانده پایگاه به کنارم آمد

ادامه مطلب :

و نزدیک گوشم گفت: حاج آقا خیلی خوش آمدید. از شما تقاضا دارم که در این پایگاه به هیچ وجه سخنی از شیطان به میان نیاوردی و به او جسارت نکینی. با شنیدن این جمله، آب در مغز سرم یخ بست و با حالتی شگفت زده از فرمانده پرسیدم: به شیطان جسارت نکنم!؟ آیا من اشتباهی آمده ام؟! مگر اینجا جبها اسلام و خدا نیست؟!
گفت: بعدا خدمتتان عرض می کنم. من که هیچ مطلب دیگری جز بحث شیطان را اماده نکرده بودم و دلیل این خواسته هم برایم روشن نبود؛ سخنرانی ام را با جمله کوبنده «اعوذ بالله من الشیطان رجیم» آغاز کردم و بعد هم بحث شیطان و فریب هایش و قسمی که خورده است.
در حال سخنرانی که حال عادی هم نداشتم، متوجه شدم که فرمانده با چشمهایش از من می خواد که بحث را ادامه ندهم و افراد هم یکی پس از دیگری نمازخانه را ترک می کردند. صحبت به پایان رسید و جالب اینجاست که ناخودآگاه یکی از دعاهای اخر سخنرانی هم این بود که خداوند ما را از شر شیطان رجیم محفوظ بدار.
پس از سخنرانی فرمانده پایگاه با ناراحتی و اضطراب پیش من آمد و گفت: حاج آقا دست شما درد نکند! مگر قرار نشد راجع بع شیطان صحبتی نکنید؟ شما که هیچ چیز از جسارت به شیطان کم نگذاشتید.من که پاک کلافه شده بودمونزدیک بودباحالت خشم چیزی به او بگویم بر شیطان لعنت کرده، پرسیدم قضیه چیست؟ فرمانده گفت: مگر نمی دانید که بعضی از نیروهای این پایگاه از افراد محلی و شیطان پرستند؟ تازه متوجه قضیه شده بودم؛ اما کار از کار گذشته بود و آن شد که نباید می شد.(خاطراتی خواندنی از مبلغان دینی ص 23)
موضوعات: شیطان  لینک ثابت



 [ 11:09:37 ق.ظ ]




آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(0)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(1)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
3.0 stars
(3.0)
نظر از: ثریا [عضو] 
ثریا
3 stars

اعوذ بالله من الشیطان رجیم. با تشکر

1390/12/09 @ 22:54


فرم در حال بارگذاری ...


  آغاز بت پرستی توسط شیطان   ...

آغاز بت پرستی توسط شیطان
حضرت ادریس در زمین، انیسی به نام اسقلینوس داشت که به زهد و تقوا معروف و به استجابت دعا موصوف بود و از ادریس کسب حکمت نموده بود، پس از رفع ادریس به آسمان او دلگیر شده و تمثال ادریس را ساخته و با آن مانوس گردید و پس از چندی ناگهانی درگذشت مردم چون به مسکن او رفتند آن تمثال را یافته و از ساخت آن حیران شدند، ابلیس دسیسه کرد و تخیلات باطل در ذهن آنان آورد. گفتند: اتدریس این تمثال را به صمدیت ستوده استجابت دعای او به عبادت آن صنم بوده و از ادریس به این شخص رسیده و او نیز به همین تمثال مستجاب الدعوه شده آنگاه به فریب شیطان انان بت پرستی را بر خدا پرستی برگزیدند و این وقت ششصدونودوپنج سال از هبوط آدم گذشته بود که آغاز بت پرستی شد.(کیفر کردار ج 4 ص 7)

موضوعات: شیطان  لینک ثابت



 [ 11:07:28 ق.ظ ]




آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(0)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(1)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
3.0 stars
(3.0)
نظر از: ثریا [عضو] 
ثریا
3 stars

جالب بود

1390/12/09 @ 22:55


فرم در حال بارگذاری ...



  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما