شیطان پرستی در ایران
در سال اول جنگ تحمیلی به پایگاه شیخ صالح در جوانرود اعزام شدم تا از آنجا به خطوط مقدم جبهه رفته در کنار برادران رزمنده به وظیفه الهی خود عمل کنم. پایگاه شیخ صالح پایگاهی بود که برادران شیعه و سنی در آن خدمت می کردند.
گرچه با لباس مقدر روحانیت و به وطر رسمی به عنوان یه مبلغ راهی جبهه شده بودم، اما تجربه چندانی در سخنرانی نداشتم و قبل از رفتن به منطقه سخنرانی های متعددی را در دفترچه ای نوشته بودم تابه مناسبتهای مختلف قبل ازسخنرانی آنهارامرور نمایم وسخنرانی ام را برگزار کنم.
در روز ورودم به پایگاه شیخ صالح موضوعی را برای سخنرانی آماه کرده بودم مبنی بر اینکه باید متوجه شیطان باشیم و گول فریب های او را نخوریم؛ همان شیطانی که به عزت خداوند قسم خورده است تا بندگان او را به انحراف کشد. تفریبا تمام بحث آن روز مربوط به شیطان بود. نماز را به پا داشتم و همین که برای سخنرانی صورتم را به سوی نماز گزاران و افرادی که برای شنیدم سخنرانی وارد نمازخانه می شدند برگرداندم، فرمانده پایگاه به کنارم آمد

ادامه مطلب :

و نزدیک گوشم گفت: حاج آقا خیلی خوش آمدید. از شما تقاضا دارم که در این پایگاه به هیچ وجه سخنی از شیطان به میان نیاوردی و به او جسارت نکینی. با شنیدن این جمله، آب در مغز سرم یخ بست و با حالتی شگفت زده از فرمانده پرسیدم: به شیطان جسارت نکنم!؟ آیا من اشتباهی آمده ام؟! مگر اینجا جبها اسلام و خدا نیست؟!
گفت: بعدا خدمتتان عرض می کنم. من که هیچ مطلب دیگری جز بحث شیطان را اماده نکرده بودم و دلیل این خواسته هم برایم روشن نبود؛ سخنرانی ام را با جمله کوبنده «اعوذ بالله من الشیطان رجیم» آغاز کردم و بعد هم بحث شیطان و فریب هایش و قسمی که خورده است.
در حال سخنرانی که حال عادی هم نداشتم، متوجه شدم که فرمانده با چشمهایش از من می خواد که بحث را ادامه ندهم و افراد هم یکی پس از دیگری نمازخانه را ترک می کردند. صحبت به پایان رسید و جالب اینجاست که ناخودآگاه یکی از دعاهای اخر سخنرانی هم این بود که خداوند ما را از شر شیطان رجیم محفوظ بدار.
پس از سخنرانی فرمانده پایگاه با ناراحتی و اضطراب پیش من آمد و گفت: حاج آقا دست شما درد نکند! مگر قرار نشد راجع بع شیطان صحبتی نکنید؟ شما که هیچ چیز از جسارت به شیطان کم نگذاشتید.من که پاک کلافه شده بودمونزدیک بودباحالت خشم چیزی به او بگویم بر شیطان لعنت کرده، پرسیدم قضیه چیست؟ فرمانده گفت: مگر نمی دانید که بعضی از نیروهای این پایگاه از افراد محلی و شیطان پرستند؟ تازه متوجه قضیه شده بودم؛ اما کار از کار گذشته بود و آن شد که نباید می شد.(خاطراتی خواندنی از مبلغان دینی ص 23)
موضوعات: شیطان  لینک ثابت



[سه شنبه 1390-12-09] [ 11:09:37 ق.ظ ]