در سفري‌ هم‌ كه‌ مرحوم‌ مطهّري‌ به‌ أعتاب‌ عاليات‌ مشرّف‌ شدند، نشاني‌ منزل‌ آقا حاج‌ سيّد هاشم‌ را بنده‌ به‌ ايشان‌ دادم‌، و در كربلا دوبار به‌ محضرشان‌ مشرّف‌ شده‌اند، يكبار ساعتي‌ خدمتشان‌ ميرسند، و بار دوّم‌ روز ديگر صبحانه‌ را در آنجا صرف‌ مي‌نمايند.

عبارت‌ مرحوم‌ حدّاد به‌ شهید مطهّري‌: پس‌ كِيْ نماز مي‌خواني‌؟!

مرحوم‌ مطهّري‌ در مراجعت‌ از اين‌ ملاقاتها بسيار مشعوف‌ بودند، و ميفرمودند: در يكبار كه‌ خدمتشان‌ بودم‌ از من‌ پرسيدند: نماز را چگونه‌ميخواني‌؟ عرض‌ كردم‌: كاملاً توجّه‌ به‌ معانيِ كلمات‌ و جملات‌ آن‌ دارم‌!

فرمودند: پس‌ كِيْ نماز ميخواني‌؟! در نماز توجّه‌ات‌ به‌ خدا باشد و بس‌! توجّه‌ به‌ معاني‌ مكن‌!

انصافاً اين‌ جملۀ ايشان‌ حاوي‌ أسرار و دقائقي‌ است‌، و حقّ مطلب‌ همينطور است‌ كه‌ افاده‌ فرموده‌اند.

چرا كه‌ در نماز اگر انسان‌ متوجّه‌ معاني‌ نماز شود كه‌ مثلاً إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ به‌ معني‌ آنست‌ كه‌: من‌ فقط‌ ترا عبادت‌ ميكنم‌ و از تو استعانت‌ مي‌طلبم‌، ذهن‌ و فكر نمازگزار بدين‌ حقيقت‌ متوجّه‌ بوده‌ و از توجّه‌ كامل‌ به‌ خدا غافل‌ است‌؛ در حاليكه‌ بايد توجّه‌ صد در صد به‌ سوي‌ خدا باشد و مخاطب‌ فقط‌ خدا باشد، و در اينصورت‌ ديگر توجّه‌ به‌ معني‌ نيست‌ مگر به‌ نحوۀ آلي‌ و مِرْآتي‌، همچنانكه‌ در نماز نبايد انسان‌ توجّه‌ به‌ الفاظ‌ و عبارات‌ آن‌ داشته‌ باشد مگر توجّه‌ آلي‌ و مِرْآتي‌. زيرا اگر توجّه‌ به‌ الفاظ‌ نماز از صحّت‌ ادا كردن‌ و تجويد آن‌ و أداءِ از مخارج‌ آن‌ شود، ديگر آن‌ نماز، نماز نيست‌؛ نه‌ توجّه‌ به‌ خداست‌ و نه‌ توجّه‌ به‌ معني‌.

ولي‌ اگر توجّه‌ به‌ خدا شود و انسان‌ در خطاب‌ و مكالمه‌اش‌ با خدا لحظه‌اي‌ فرود نيايد، نه‌ فكر الفاظ‌ نماز را بنمايد و نه‌ فكر معاني‌ آنرا، در اينصورت‌ تمام‌ الفاظ‌ خود بخود به‌ نحو آلي‌ و مِرآتي‌ يعني‌ با نظر غير استقلالي‌ آمده‌ و به‌ دنبال‌، جميع‌ معاني‌ نيز به‌ طريق‌ آلي‌ و مِرآتي‌ نه‌ با نظر استقلالي‌ آمده‌ و همه‌ به‌ نحو صحيح‌ و مطلوب‌ أدا شده‌ است‌ بدون‌ آنكه‌ در توجّه‌ تامّ به‌ خداوند و حضور قلب‌ خللي‌ وارد آيد.

مثلاً در همين‌ مكالمات‌ و گفتگوهائي‌ كه‌ ما شبانه‌روز با هم‌ داريم‌، و در سخنرانيها و خطابه‌ها و مراجعات‌ و فصل‌ خصومتها و سائر اموري‌ كه‌ در آنها عنوان‌ تخاطب‌ و گفتگو است‌، تمام‌ توجّه‌ ما به‌ شخص‌ مخاطب‌ است‌ نه‌ به‌

خطاب‌. آنچه‌ در خطاب‌ از مغز و انديشۀ انسان‌ بر زبان‌ جاري‌ ميشود همه‌اش‌ درست‌ و صحيح‌ است‌، بدون‌ اينكه‌ ما توجّه‌ به‌ صحّت‌ آنها داشته‌ باشيم‌؛ و اگر يك‌ لحظه‌ توجّهمان‌ را به‌ عبارات‌ و مطالبي‌ كه‌ ردّ و بدل‌ مي‌شود منعطف‌ سازيم‌، اصل‌ توجّه‌ به‌ خطاب‌ از ميان‌ ميرود و در آن‌ لحظه‌ ديگر مخاطبي‌ وجود ندارد.

بزرگان‌ فرموده‌اند: جمع‌ ميان‌ دو لحاظ‌ استقلالي‌ و آلي‌ نمي‌شود. اگر لحاظمان‌ در نمازها مستقلاّ به‌ خدا باشد حتماً به‌ الفاظ‌ و معاني‌ آنها بايد آلي‌ و غير استقلالي‌ و تَبَعي‌ باشد؛ و اگر لحاظمان‌ را به‌ الفاظ‌ نماز و يا معاني‌ آن‌ مستقلاّ بدوزيم‌، قهراً و اضطراراً بايد توجّهمان‌ به‌ خدا تبعي‌ و ضمني‌ باشد نه‌ استقلالي‌.

من‌ وقتي‌ با شما سخن‌ ميگويم‌ و مثلاً ميگويم‌: آقا شما امروز مسافرت‌ نكنيد، و در حرم‌ امام‌ رضا بمانيد! صد در صد توجّهم‌ به‌ شما و حقيقت‌ شماست‌. اين‌ را نظر استقلالي‌ نامند. و البتّه‌ اين‌ معاني‌ بدون‌ غلط‌ در ذهن‌ من‌ مي‌آيد و ذهن‌ من‌ الفاظي‌ را متناسب‌ با آن‌ معاني‌ استخدام‌ ميكند و بر زبان‌ جاري‌ مي‌سازد، و بدون‌ هيچ‌ خطائي‌ مُسَلسَلاً اين‌ معاني‌ و الفاظ‌ استخدام‌ شده‌ و به‌ شما براي‌ إبراز و اظهار آن‌ مقصود منتقل‌ ميگردد. امّا اگر بخواهم‌ معني‌ «امروز مسافرت‌ نكنيد» را در ذهن‌ بياورم‌ و يا الفاظ‌ آن‌ را بخصوصه‌ تصوّر نمايم‌، ديگر مخاطب‌ بودن‌ شما از ميان‌ ميرود و استقلال‌ خود را از دست‌ ميدهد؛ مگر ضمني‌ و تبعي‌ و آلي‌ و مرآتي‌.

در نماز كه‌ أهمّ امور است‌ بايد انسان‌ در حضور قلب‌ به‌ خدا منقطع‌ باشد و هيچ‌ خاطره‌اي‌ و انديشه‌اي‌ از ذهن‌ عبور نكند، و اين‌ فقط‌ در صورتي‌ امكان‌پذير است‌ كه‌ جملات‌ و عبارات‌ نماز كه‌ طبعاً حاوي‌ معاني‌ خود مي‌باشند بدون‌ اندك‌ توجّه‌ به‌ خود آنها در ذهن‌ بيايد و بر زبان‌ جاري‌ شود. در اينصورت‌ نماز، نماز است‌. يعني‌ مخاطب‌ خداست‌؛ حضور قلب‌ با خداست‌.

و گرنه‌ حضور قلب‌ با الفاظ‌ و يا با معاني‌ است‌؛ و خداوند علِيّ أعْلي‌ مهجور گرديده‌، و فقط‌ به‌ نظر ضمني‌ كه‌ در حقيقت‌ نظر نيست‌ به‌ او ملاحظه‌ شده‌ است‌.

باري‌، مرحوم‌ حاج‌ سيّد هاشم‌ هم‌ به‌ مرحوم‌ مطهّري‌ علاقمند شده‌ بودند؛ و در سفر اخير حقير به‌ شام‌ كه‌ حضرت‌ آقا هم‌ بدانجا براي‌ زيارت‌ مشرّف‌ بودند، و اين‌ سفر پس‌ از شهادت‌ آن‌ مرحوم‌ بود، براي‌ اين‌ ضايعه‌ متأسّف‌ بودند. رَحِمَ اللهُ الْغابِرينَ، و ألحَقَ الباقينَ بِهِم‌ إنْ شآءَ اللَهُ تَعالَي‌.

نقل از کتاب روح مجرد شاگرد برجسته ایشان مرحوم علامه حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی(قدس الله نفسه الزکیه) ص ۱۶۳ به بعد

موضوعات: دینی مذهبی  لینک ثابت



[پنجشنبه 1392-07-04] [ 10:59:00 ب.ظ ]