ناتواني كلمات را در شناساندن چهرۀ يك انسان نمونه و شخصيت برجسته، مي دانيد. شهيد، آيت الله علي قدوسي را نمي توان با كلمه مطرح كرد.

امّا در حدّ يك بيوگرافي ساده و آشنائي مختصر با حيات پرثمر و با بركت او، اين چند سطر را مي خوانيد: ثمره اي از شجرۀ طيبّه اي بود، از دودمان فضيلت و خانوادۀ علم و ديـن، كه در سال 1306 شمــسي در « نهاوند» چشم به جهان گشود .مرحوم آيت الله ملا احمد قدوسي ـ پدر شهيد ـ خود را مديون لطف خدا مي ديد، كه چنيـن نوزادي را به وي عطا كرده است .نبوغ و استعداد شرف اين كودك، از همان آغاز مراحل رشد آيــــــنده را به وضـــوح نـشان مي داد .شهيد قدوسي تحصيلات ابتدائي و متوسّطه را در نهـاوند مي خواند كه دســـــت تقدير خـداوند او را به«قم» فرستاد .در سن 15 سالگي بود كه براي ادامۀ تحصيلات در زمينۀ علوم اسلامي، به حوزۀ علميه قم هـجرت كرد. سال 1321تا آب را، از سرچشمه بياشامد، و ميوه را از شاخه بچيند، و … چهرۀ اسلام را، بي نقاب و پـرده، و از نزديك ببيند و بشناسند … گرايشات سياسي او ـ كه از متن مكتب سرچــشمه مي گرفــــت ـ او را به صـــحنۀ مبارزات كشــيد و درجريان نهضت نفت، و نيز در ضدّيت با جزب تودۀ آنروز، فعاليّتـــي چشمگــــير، ولـي اكثراً دور و پنهاني از جشم دشمن، داشت . در نهضت فدائيان اسلام هم، با شهيد بزرگ، مرحوم نواب صفوي همكاري و همــــفكري و همـراهي داشت . در عين حال، فعاليت هاي سياسي هرگز او را از راه اصلي، كه شناخت اسلام و درك مــــعارف دين و فقه اهلبيت بود بازنداشت. اين از ويژگهياي او بود كه در كمتر كساني يافت مي شد . در درس خارج مرحوم آيت الله بروجردي و حضرت امام خميني، از شاگردان فاضــل و مورد توجّه بود . فلسفه و تفسير را هم، نزد عارف وارسته و فيلسوف بزرگ مرحوم علامه طباطبائي فـــرا گرفت و تا حدّي لياقت و شايستگي و استعداد نشان داد كه مورد توجّه مرحوم علامه قرار گـــرفت و او را به دامائي خود پذيرفت.در اين وادي، هم حوزه و هم دوره با عزيزاني چون شهيد بهشتي و شهيــــد مطهري بود پا به پاي هم در صحنه هاي علمي و مبارزاتي و آموزشي بودند تا « شهادت » نسبت به حوزه علميه، نظريۀ اصلاحي خاصي داشت. همراه جمعي از ياران در فكر تشكيل جمعيتي بر اي تحرك بخشيدن و نهضت اصلاحي حوزه بود كه اين جـــمع در ســــال 44 از طريق ســــاواك شناسائي شد و افراد ـ ازجمله شهيد قدوسي ـ دستگير شدند . پس از مدّتي كه آزاد شد، مجدداً در تعبيب همان افكار و اهداف بود و با چهره ها مبارز دانشگاهي هم مرتبط بود و پذيرفتن مديريت مدرسۀ منتظريه( حقاني) در راستاي همين اهداف بود كه در آنجا به تربيت شاگرداني پرداخت كه در جمهوري اسلامي، از بازوهـــــاي پرتوان دستگاه قضائي و اجرائي شدند. به ابتكار او، « مكتب توحيد» براي دروس اسلامي خواهــران تأسيـــــس شد و با برنامه هاي عـــالي، اثرات چشمگيري داشت . شهيد قدوسي، در كنارجهاد، به اجتهاد مي انديشيد و شتاب درســــي را همراه با عمق تحصـــــيلي مي خواست و عرفان را مسلّح مي كرد و همراه با « دعـــوت روزانه»، آموزگـــار « دعاي شبانه» بود، گذشت و قاطعّيت را با هم داشت، عزّت نفس و مناعت طبع را با سعۀ صدر و والا انديشي توأم داشت، بي ريـا بود و متواضــــع، پركار و كم حرف، سخت كوش و نستوه. مي گفت: روحاني بايد دقيق و عميق، منظّم و وقت شناس باشد و متقّي و مبارز، درس خوان و آگاه به زمان، متجهد و مجاهد، اديب و مؤدب، با شور و شعور، فقيه و فيلسوف، ناطق و كاتب، « زبان» دان و « زمان» شناس … و … خود، تجسمّي از ارزشهاي متعالي بود . درسهاي اخلاقش، سازنده و تكان دهنده بود. هنوز آجرهاي مسجد مدرسه منتظريه، طنين سخنانش را، كه اكثراً از خطبه هاي پرشور نهج البلاغه مايه مي گرفت، به گوش آگاهان بصـــير مي رساند. فضائل و ملكات اخلاقي، برايش در حدّ « ملكه» بود. خلوص و اخلاص و بي ريائي و… را در اوج داشت. اين مقوله نياز به بحث تشــريحي دارد، كه مي گذريم. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، ابتدا مدّتي در « قم» در ستاد انقلاب، و امور قضائي فعاليت مي كرد، كه طيّ حكمي از سوي امام به « دادستاني كل انقلاب» منـــصوب شد. و در اين سنـــگر، چه خوب از عهدۀ كار برآمد! … بي سروصدا، پرتلاش و سخت كوش به خدمت مشغول بود و داد انقلاب را از ضدّ انقلاب مي ستــاند و ضدّ انقلاب را بدست داد اسلام مي سپرد و … به داد انقلاب مي رسيد . شاگردان مدرسۀ منتظريه، كه سالياني متمادي با او در مدرسه آشنا بودند و افراد مورد اعــتماد وي محصوب مي شدند، مطمئن ترين ياران او درمنصب هاي حاكم شرع و دادستان در دادسراهاي انقلاب بودند . تحوّلي را كه او در دادستاني بوجود آورد و سنّت هاي خوبي را كه پايه گذاري كرد و نقش عظيمي كه در اين زمينه داشت، جاي سخن مفصّل است كه در اين خلاصه نمي گنجد. فرزند بزرگ ايشان، كه دانشجوي دانشگاه مشهد و از دانشجويان پيرو خط امام بود، در درگيــري هاي 17 شهريور مجروح شده بود و پس از انقلاب، در دفتر تحكيم وحدت فعـــاليت مي كرد كـــه با شروع جنگ تحميلي، به كربلاي خوزستان شتافت و يكي از 160 شهيدي بود كه در ماجراي هويزه، دسته جمعي بشهادت رسيدند . صبر و شكيبائي وروحيۀ شهيد قدوسي در شهادت فرزند، مايۀ اعجاب و شگفتي همگان گـــــرديد.او ابراهيمي بود كه اسماعيلش را به « مذبح» فرستاد و صابر و ثابت قدم ماند. پنج فرزند ديگر ثمرۀ زندگي شهيد قدوسي بود، كه يكي هم اكـــنون درس دينـــــي مي خواند و ادامه دهندۀ راه پدر و برادر شهيدش است ، سال 60 ، سال شهادت بود . بدنبال شهادت آيت الله بهشتي و يارانش در 7 تير و بدنبال شهادت رئيس جمهور رجائي و نخـــــسـت وزير باهنر اين دو ققنوس عشق و دو پرندۀ مهاجــــر خونين بال، در 8 شهــــريور، شهـــيد قدوسي، حالتِ«انتظار» داشت . نزديكانش مي گويند: در روزهاي آخر حيات، يك حالتِ عرفاني خاصّي داشــــت و دائـــماً در انتظار شهادت بود سرانجام، او هم به آرزوي خويش رسيد . 14شهريور 60، سبح در ساختمان دادستاني انقلاب بود كه با انفـــــجار بمـــــب، كه عوامل سرسپردۀ منافقين كار گذاشته بودند، به شـــــــــهادت رســـــيد و به لقاء الله و ديدار يارانش شهيــــدش شتافت نامش جاويد و خاطره اش معطّر باد.

«نشود زمزمۀ خون شهيدان، خاموش                      سوز عرفاني اين نغمه، ز سازي دگر است »

منبع: سایت دادستانی کشور

موضوعات: مطالب روزانه, مناسبتها  لینک ثابت



[سه شنبه 1391-06-14] [ 09:13:00 ق.ظ ]