شهيد عليرضا هاشمي نژاد در پنجم تیرماه 1341 در خانواده ای مذهبي در نوبندگان فسا  ديده به جهان گشود . دوران ابتدايي  را در دبستان ابن سينای زادگاه خويش آغاز و پس از طي سه سال به همراه خانواده عازم شيراز گرديد و ما بقي دوران تحصیلی را در دبستان رياضي در شيراز با موفقيت پشت سر نهاد و سپس وارد مدرسه راهنمايي خيام گرديد در اين ايام که حدود 12 سال بيش نداشت سخت پابند مسائل اسلامي شده نماز را به پا مي داشت. علاقه ي خاصي به زيارت اماکن مقدس داشت و همه روزه به هنگام بازگشت از مدرسه به آرامگاه قدمگاه مشرف و به زيارت حرم مطهر مي پرداخت . دوره متوسطه تحصيلي را در دبيرستان شهيد خدري آغاز و تا سال سوم نظري ادامه داد .

علیرضا پس از اتمام درس از ساعت 3 الي 5 بعد از ظهر در کلاس قرآن که از طرف حوزه علميه قم در خيابان نادر شيراز برگزار مي شد شرکت مي نمود که به دليل پشتکاري بسيار در مسائل ديني و مذهبي تقدير نامه هايي به ايشان داده شد. در اکثر مجالس مذهبي شرکت مي کرد و در بين دوستان از محبوبيت خاص خود برخوردار بود . چرا که او نيز دوستانش را معلمان و الگوهاي خويش مي دانست .

با حرکت عظيم حزب الله به رهبري امام امت رهبر انقلاب اسلامي امام خميني عليرضا هم به اين درياي پر خروش پيوست و سهم خود را در پيروزي انقلاب اسلامي و شکست اهريمن ادا نمود و پس از پيروزي انقلاب اسلامي فعاليت هاي خود را گسترش داد و عضو انجمن اسلامي دبيرستان و همچنين پايگاه مقاومت مسجد حجت القائم درآمد و به دنبال آن با همکاري و پيشنهاد جمعي از دوستان ، پايگاه مقاومت شهيد شقاقيان را در مدرسه شهيد فياض بخش پي ريزي کرد .

 وي همچنين همکاري بسيار نزديکي با مسجد فتح و مسجد جامع داشت و شبهاي بسياري را در پايگاه مقاومت شهيد نقدي در امر نگهباني به صبح مي رساند . و اين در حالي بود که وي براي تامين معاش خانواده در کنار فعاليتهاي خود و تحصيل به کار هم مشغول بود . در زمينه نويسندگي مقالاتي را تهيه و در مراسم صبحگاهي مدرسه براي دانش آموزان می خواند . که مورد توجه بسياري قرار مي گرفت .

باپیروزی انقلاب وآغاز جنگ تحمیلی علیرضا در سال سوم نظری بود که عازم جبهه هاي نور عليه ظلمت گرديد و پس از مدتي کوتاه با پوشيدن لباس مقدس پاسداري خود را کاملا وقف اسلام و انقلاب اسلامي نمود و به طور کلي جنگ را در راس همه امور حتي مسائل خانوادگي قرار داد .

 پس از ورود به سپاه پاسداران ابتدا در قسمت مخابرات شروع به فعاليت کرد و پس از چندي به سمت مسئول مخابرات لشکر 19 فجر انتخاب و مشغول به کار شد و سپس عازم مناطق جنگي گرديد و در طول مدتي که در جبهه ها حضور داشت در عمليات هاي مختلفي از جمله : عمليات بدر در منطقه عملياتي جزيزه مجنون عمليات والفجر 8 در منطقه عملياتي فاو و کربلاي 4 و 5 شرکت داشت و از ناحيه هاي مختلف بدن در کل عمليات چندين بار مجروح گرديد ولي وقوع اينگونه حوادث او را مقتدرتر از پيش ساخت . به طوري که هر بار که به مرخصي مي آمد پس از چند روز دوباره عازم منطقه مي گرديد و در طول مدت حضور در کنار خانواده مسئله شهادت را براي خانواده جا انداخته بود .

 مادر از فضائل اخلاقی علیرضا می گوید:

هر وقت برا علیرضا پارچه ای می خریدم قبل از دوخت ان را می شست دلیل را از او می رسیدم می گفت: شاید کسی پولی چهت خریدن پیراهن نداشته باشد و با دیدن لباس جدیدم دلش بگیرد…

پس از شهادت علیرضا خیلی گریه و بی تابی ی ردم شبی در خواب علی رضا را دیدم . پرسیدم مادر چرا ازدواج نکردی . جلو آمد و نوری به دستم داد و گفت چرا ناراحتی این زن و بچه ی من هست . چرا ناراحتی ناراحت نباش.

 پدر از عشق شهید به شهادت می گوید:

عاشق شهادت بود. در اهواز شخصی به او گفت. تو شهید خواهی شد. علیرضا گفت : من شهید نمی شوم و لیاقت شهادت را ندارم .

به هر حال در همه عملیاتها شرکت می کرد. شهادت دوستانش را میدید و بی نهایت دلگیر می شد که چرا من به شهادت نمی رسم.

تا اینکه قبل از آغاز عملیات کربلای 5 با یکی از دوستان به جبهه میرفت. در راه دوستش رو به علیرضا می گوید: علیرضا به خدا قسم که شهید می شوی . علیرضا پشت فرمان  در حالی که گریه می کرد. می گوید : نه من لیاقت شهادت را ندارم . تا اینکه در همان عملیا ت به شهادت رسید.

 شهید هاشم نژاد در قسمتی از وصیت نامه اش می نویسد:

 خداوندا اگر در اين جهان لياقت زيارت آقايم حضرت امام حسين عليه السلام نصيبم نگرديد . از درگاه بي نيازت توفيق زيارت و شفاعت از آن وجود مقدّس را در جهان باقي مسئلت مي نمايم ” . خداوندا از درگاه مقدّس و بي نيازت عفو گناهان و هر آنچه را که موجب دوري از تو گرديده است مسئلت مي نمايم .

خدمت آقايم سلام و دعا مي رسانم اميدوارم سلامت باشيد و خداوند متعال شما را در عبادات و سير الي الله موفّق تر از پيش بفرمايد و از شما مي خواهم که اين فرزند کوچک خويش را حلال نماييد شما در رابطه با بنده زحمات زيادی مي کشيديد و بنده نتوانستم زحمات شما را جبران نمايم آقا شما می دانيد و نيک مي دانيد که اين دنيا پلي است جهت گذشتن و چه سعادتي از شهادت بالاتر که انسان با شناخت کامل از راهش تداوم بخش راه سالار شهيدان حضرت امام حسين عليه السلام باشد و خداوند متعال فرموده است ” و الّذين جاهدوا فينا لنهديّنهم سبلنا ” ” کساني که در راه ما جهاد کنند ما راههای خود را به آنها نشان مي دهيم ” ” عنکبوت 69″ و مزد جهاد در راه خداوند متعال شهادت در راهش است و از شما تقاضامندم که صبر را پيشه خود در اين امر قرار دهيد که خداوند متعال در حديث قدسي مي فرمايد ” من لم يرض بقضائي و لم يصبر علي بلائي فليلتمس ربّاً سواي” . خداي والا فرمايد : ” هر که بقضاي من رضا ندهد و بر بلاي من صبر نکند خدائي جز من جويد ” و شما مطمئن باشيد که رفتن از اين دنيا رفتن از زندان است و در آن جهان است که انسان از بند تمايلات و هواهاي نفساني راحت است و در پيشگاه خداوند متعال روزي مي خورد اميدوارم خداوند متعال شما را اجر جزيل و صبر جميل عنايت فرمايد و عاقبت شما را ختم بخير گرداند .

لحظه شهادت:

تا وارد اتاق شدم از خواب پرید. رو پیشونیش عرق نشسته بود.

گفتم : چی شده داداش؟
گفت: یه ساعت بود با حضرت زهرا (س) حرف میزدم … و ادامه داد: فقط از خدا میخوام که روز شهادت بی بی شهید شم .
روز شهادت حضرت زهرا (س) بود. قنوت نماز صبح بود که ترکش خورد به پهلوش ..

 شهید علیرضا هاشم نژاد سرانجام در 25 دی ماه سال 65  در عملیات کربلای 5 در صبح شهادت بانوی دوعالم حضرت فاطمه زهرا (س) با اصابت تیری به پهلو همچون پرنده آسمان عشق و زائر لقاء الله و گلبرگهای بوستان عاشقان حق و منتظران فجر بوسه زد و عارفانه در مسلخ عشق گردن نهاد و نويد فتح و ظفر را به ارمغان آورد.

پيکر پاک و مطهر شهيد گرانقدر عليرضا هاشمي نژاد در شانزدهم بهمن ماه 1365 بر دوش امت حزب الله در شيراز تشييع و در گلستان دارالرحمه به خاک سپرده شد .

 

موضوعات: خبر روز  لینک ثابت



[دوشنبه 1398-10-30] [ 10:31:00 ق.ظ ]