براي آرميتا كه دلتنگ پدر است
جام جم آنلاين: وقتي در برخي سايت‌هاي خبري خواندم كه «آرميتا» خواب پدر را ديده و اين روزها بسيار بهانه پدر را مي‌گيرد و دلتنگ اوست، بغض گلويم را آنچنان فشرد كه تاب نياوردم و نتوانستم اشك‌هايم را بر گونه‌هايم رها نكنم.

پيام‌هايي كه فرزندان شهيدان براي اين نوشته گذاشته بودند را نيز خواندم دلم گرفت و پربهانه‌تر شد براي گريستن!

فرزند شهيدي نوشته بود: آرميتاي عزيز! من هم در چهلم شهادت پدرم به دنيا آمدم و دلم بسيار بهانه مي‌گيرد، با آن‌كه 30 سال از آن روزها گذشته است.

فرزند شهيد ديگري نوشته بود: من هم 3 ساله بودم كه پدرم در شكست حصر آبادان شهيد شد.

يا پيام ديگري كه تمام واژگان را به لرزش درمي‌آورد اين بود: من نيز پدرم در منطقه سرپل ذهاب در عمليات مرصاد مفقود شد و 20 سال است انتظار آمدنش را دارم…

اينها را كه ديدم دلم پر شد از دلتنگي و بي‌تابي! بغض كهنه گلويم ملتهب شد و چشمان خيس مرا وادار به اقرار كرد كه هر چه هست در اين سراي دل نهفته است.

نمي‌دانم آرميتا در لحظه شهادت پدرش كه به گفته مادرش در محل شهادت حضور داشت آن موقع چه گفته و لحظه پرواز پدر را چگونه به خاطر سپرده، ولي فقط مي‌دانم كه پرواز پدر، فراموش‌نشدني‌ترين لحظه براي آرميتا خواهد‌بود كه جاودانه در ذهنش و در جاي‌جاي زندگي‌اش نقش خواهد بست!

رحم كن اي دل شكسته من! مضراب بيقراري‌ام ديگر خوش‌آهنگ نيست. وقتي مي‌خواهم با واژه‌ها زندگي كنم، گفتند ‌تمام كن اين قصه را و با كاروان دل همراه شو! گفتم: پاي آمدنم نيست و من فروريخته‌ام، هرچند از فاصله‌ها گريزانم!

مي‌دانم آرمــيتا نـيز مي‌خواهد برود، اما پاي رفتنش نيست. او هنوز دوران خردسالي‌اش را سپري مي‌كند و بازي با عروسك‌ها نيز نتوانسته او را از ياد پدر دور نگه دارد كه خواب او را مي‌بيند.

آرميتا، فرزند شهيد داريوش رضايي‌نژاد مي‌داند كه تمام فرزندان شهيد اين سرزمين حرف‌ها، غصه‌ها و قصه‌هاي او را مي‌فهمند و با او همراه و همدلند و با تلنگري درمي‌يابند شب‌هاي آرميتا چگونه خورشيد را به تماشا مي‌نشيند! زيرا همه فرزندان شهدا دلتنگي‌شان را به دلتنگي‌هاي «آرميتا» گره مي‌زنند و ستارگان را به انتظار خورشيد به تماشا مي‌نشينند.

منبع: روزنامه جام جم

موضوعات: خبر روز, مطالب روزانه  لینک ثابت



[شنبه 1391-02-16] [ 08:53:48 ق.ظ ]