مدرسه علمیه الزهرا(س)قروه
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
فروردین 1403
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31








جستجو





حدیث روز







محتواها





فال حافظ





پاسخگویی آنلاین به شبهات





حدیث





قرآن آنلاین





اوقات شرعی





لحظه شمار غیبت













لااله الا الله ملک الحق المبین

ذکر کاشف الکرب

  معرفی انواع گروه خونی   ...

گروه خونی ، شخصیت و رژیم غذایی

به طور كلی گروه خونی یكی از نشانه های مهم ژنتیكی در افراد محسوب می شود كه به نوعی تعیین كننده عملكرد سیستم بیوشیمیایی بدن به شمار می رود. تحقیقات نشان می دهد ارتباط نزدیكی میان گروه خون افراد و شانس احتمال ابتلابه بیماری هایی مانند مشكلات قلبی، عروقی، دیابت، سرطان، بیماری های خودایمنی مانند ام.اس و آلرژی وجود دارد. از طرف دیگر به عقیده محققان، نوع گروه خونی با رژیم غذایی نیز مرتبط بوده و مصرف برخی گروه های غذایی در افراد با گروه خونی متفاوت سازگارتر هستند. چرا كه افراد با گروه های خونی مختلف، نمی توانند برخی گروه های غذایی را هضم و جذب كرده و اختلال در سیستم گوارشی آنها باعث ایجاد عوارضی مانند تپش قلب، ابتلابه سندرم تحرك پذیر روده و … می شود.

گروه خونی «O»
برای افراد با گروه خونی «O» توصیه می‌شود که رژیم غذایی حاوی پروتئین زیادی باشند و اگر این گروه فقط سبزی خوار باشند،
دائم احساس گرسنگی می‌کنند و در نتیجه به خوردن تنقلات روی می‌آورند که در نتیجه با مشکلاتی در میزان قند خون و متابولیسم مواجه خواهند شد.
این افراد می‌توانند آزادانه گوشت لخم و ماهی مصرف کنند، اما از خوردن زیاد لبنیات یا کربوهیدارت‌ها باید خودداری کنند.
از نظر ورزش کردن هم این گروه باید در روز یک ساعت، فعالیت بدنی داشته باشند و ترجیحا در هنگام صبح به جای عصر ورزش کنند. برای این اشخاص شنا، پیاده‌روی و دوچرخه‌سواری توصیه می‌شود.

گروه خونی «B»

در مورد گروه خونی «B» نیز، هیچ گروه خونی دیگری به اندازه «B» مظهر میانه‌روی نیست. این گروه خونی در زمانی تکامل یافته که انسان‌ها بیشتر سفر می‌کردند و بنابراین گوشت، سبزیجات و غلات به شیوه‌ای متعادل‌تر مصرف می‌شده‌اند.
اگر گروه خونی شما «B» است، باید بدانید که به طور کلی طبعی قوی‌تر و سالم‌تر دارید و بسیار واقع بین و عمل گرا هستید.
برای افرادی که گروه خونی«B» دارند، رژیم غذایی ترکیبی از رژیم گروه خونی «A» و «O» است. یعنی از هر چیزی می‌توانند کمی بخورند و این گروه به طور کلی خوش شانس‌تر هستند،
چون راحت‌تر می‌توانند وزن از دست بدهند. گروه خونی «B» می‌توانند به راحتی گوشت، ماهی، قهوه، سبزیجات و غلات عاری از گندم استفاده کنند و از خوردن غذاهای فرآوری شده باید خودداری کنند.
این افراد بهتر است تمرینات ورزشی ملایمی را انجام دهند که هم از جسم و هم از مغزشان استفاده کنند

 گروه خونی «A»

اما در مورد گروه خونی «A» باید گفت که این گروه خونی کمی دیرتر از گروه خونی «O» تکامل یافته است، یعنی زمانی که بشر به جای شکار، کشاورزی می‌کرده است.
بنابراین افراد با گروه خونی «A»، پروتئین کمتر، اما غلات بیشتر احتیاج دارند. گروه خونی «A» اغلب خلاقیت بالایی دارند و در عین حال که بسیار حساس هستند، می‌توانند حلال مشکلات خوبی هم باشند. این اشخاص باید گوشت کمتر، اما سبزیجات بیشتر بخورند.
آن‌ها در مصرف مغز خشکبار، دانه‌ها، غلات، پاستا، میوه و سبزیجات کاملا آزاد هستند، اما در خوردن لبنیات به ویژه‌ اگر آلرژی دارند و نیز از مصرف زیاد گوشت، باید پرهیز کنند.
افراد با گروه خونی «A» نسبت به «O» به فعالیت و تحرک کمتری نیاز دارند و برای آن‌ها فقط ۳۰ دقیقه نرمش آرام در روز مثل یوگا، تای‌چی یا پیاده روی در فضای آزاد، بسیار مناسب است

گروه خونی «AB»

و بالاخره گروه خونی «AB» که ترکیبی از گروه «A» و گروه «B» است و افراد با گروه خونی «AB» می‌توانند ترکیبی از رژیم غذایی هر دو گروه را داشته باشند.
این افراد دارای خلاقیت هستند و مغز خوبی برای تجارت و کنار آمدن و سازگاری با مردم دارند. این گروه باید از خوردن زیاد گوشت پرهیز کنند و همیشه در رژیم غذایی خود سبزیجات را بگنجانند.
بهترین خوردنی‌ها برای گروه خونی «AB» ماهی، سبزیجات، کربوهیدارت‌ها و غلات است، اما گوشت زیادی برای این گروه مفید نیست و باید از آن پرهیز کنند.
از نظر فعالیت بدنی به این گروه توصیه می‌شود که ترکیبی از فعالیت‌های آرام مثل یوگا و نیز جلساتی از تمرینات اندکی پرتحرک‌تر مثل پرش سبک را داشته باشند.
 

رابطه گروه خونی و شخصیت
بخشی از شخصیت شما در رگهایتان جاریست آیا گروهای خونی می توانند باعث ایجاد یک خصوصیت یا عادت شخصی شوند؟شاید بله…شاید هم نه…برای نزدیک شدن به پاسخ این مقاله را بخوانید.اما فراموش نکنید که اتکا به یک مقوله یا دلیل برای قضاوت در مورد اشخاص تنها نوعی ساده لوحی است.
 

موضوعات: مطالب روزانه, اطلاعات پزشکی  لینک ثابت



[چهارشنبه 1391-01-30] [ 09:29:01 ق.ظ ]





  خودم برایش می گویم...   ...

خودم برایش می‌گویم  ……
چند روز پیش دختر کوچولوی سه ساله‌ی یکی از دوستانم که اومده بود خونه ی ما
با دیدن سوسک در آشپزخانه ما ذوق کرد و جلو رفت تا با دست کوچکش سوسک را ناز کند
مامانش گفت خونه جدیدمون پر از سوسک بود وقتی این به دنیا آمد برای این که اذیت نشه
هر روز رفتیم با سوسکها حرف زدیم و بازی کردیم. آوردیم و آن‌ها را شریک کردیم در روزمرگی‌هایمان
گفتیم قانون خانه را عوض کنیم طوری که سوسک دیگر باعث چندش و وحشت و ناآرامی ما نباشد

ولی من چه؟؟هنوز…
ترس های کودکی ام پا برجاست
ناخوابی های من
و شنیده هایی از
دیو و غول
کاش
بیشتر از صورت مهربان خدا
می گفتند
تصمیم دارم خودم برای فرزندم بگویم ریشه تمام ترس هایم را
خودم برای فرزندم می‌گویم. یک روزی می‌نشینم و همه‌ی این‌ها را برای بچه ام تعریف می‌کنم
وقتی این کار را می‌کنم که بچه‌ام هنوز فرصت زیادی داشته باشد تا این‌ها را هضم کند
و بعد از یاد ببرد

فرصت داشته باشد بپذیرد اما فراموش کند لحظه‌ی پذیرش را
همان‌طور که احتمالا درد لحظه‌ی به دنیا آمدن را فراموش کرده است

اول از همه مرگ را برایش تعریف می‌کنم
پیش از این که عزیزی را از دست بدهد و رویارویی‌اش با نیستی خیلی شخصی باشد
پیش از این که ناچار باشد مرگ را همراه با ناباوری و دلتنگی و شیون‌های شبانه بشناسد
برایش می‌گویم که مثل تاریخ مصرف پشت قوطی شیر و ماست می‌ماند
که زندگی در هر چیز و هر کس قرار است تمام شود

برایش می‌گویم که بداند روزی که با مرگی روبرو شود، احساس خشم و حقارت خواهد کرد
و این که آن اندوه ممکن است هیچوقت قلبش را ترک نکند
اما در همان روزگار هم پذیرفتن و فهمیدن نیستی… ساده‌تر از عمری ترسیدن از آن است


خودم برایش می‌گویم که بداند ترس، اصلا فقط مال آدم بزرگ‌هاست
آنقدر که درآنها هراس گرفتن دستی هست، ترس از گم شدن نیست

بداند که ترس‌های بزرگ ممکن است در لحظه‌ی تنهایی به سراغش بیاید
روزی که برای خودش آدمی شده باشد و حضور من نتواند دردی از او دوا بکند
آن روز یادش باشد که از ترسیدن خودش نترسد. برایش می‌گویم که ترسیدن یعنی ندانستن
یعنی مطمئن نبودن از ثبات و امنیت

دانستن این که ترس جزئی از طبیعت اوست و بارها خواهد آمد و خواهد رفت
شاید کمک کند که او خودش را وقت ترسیدن آرام کند
شاید کمک کند که ترسیدن غافلگیر و ناتوانش نکند و هنوز بتواند فکری بکند برای خوب کردن خودش

می‌خواهم بداند که گاهی حسادت ممکن است به سراغ آدم بیاید
یعنی این که زمان‌هایی هست که دست آدم از چیزهای خوب دنیا کوتاه می‌شود
باید بداند که گاهی چیزهایی که دوست دارد و فکر می‌کند برای داشتنشان محق است را
به او نمی‌دهند و جلوی چشمش به دیگری می‌دهند
و دیدن دیگریِ خوشحال برای بعضی ها کار ساده‌ای نیست و اگر آدم سعی‌اش را کرد و از پسش برنیامد
باید بداند که حسود است
حسود است و این به معنی محق بودنش نیست. به معنی محق نبودن دیگری هم نیست

حسادت آن قدر تحملش سخت است که بد نیست آدم بشناسدش تا زیادی غصه‌اش را نخورد
شاید به جای این که زیر بارش بشکند سعی کند
از راه آن احساس بزرگ‌تر شود و آزاده‌تر

می‌خواهم برایش بگویم که در دنیا ناامیدی هم هست
ناامیدی معنی‌اش خسته شدن از خوش‌بینی است
و اگر آدم دیگران را به ورطه‌ی تلخی ناامیدی‌های خودش نکشد
خسته شدن هیچ ایرادی ندارد

برایش می‌گویم که خسته شدن ایستگاه آخر نیست و او حق دارد گاهی خسته باشد
حق دارد پا شل کند، آه بکشد، اخم کند
ولی باید بداند که ناامیدی به کسانی که دوستش دارند دخلی ندارد
و خوب نیست کسی امید را از دیگری بگیرد به خاطر ناامیدی خودش
چون رسمش این است که آدم راه خودش را پیدا می‌کند
و امید می‌تواند هزار بار دیگر هم برگردد

می‌خواهم برای بچه‌ام بگویم وقتی که دیگر بچه نباشد چه روزهای زیادی احساس خواهد کرد
که دنیا آن‌طور که من می‌گفتم نبود
که من با هزاری آرزو و ادعا، احتمالا هیچوقت نخواهم نتوانست سوسکی را ناز کنم
و خودم هم خوب می‌دانم نصیحت‌های من نمی‌توانست فراتر از ترس‌ها و نا‌امیدی‌ها و حقارت‌های خودم برود
پس نمی‌توانست او را همیشه حفظ کند
همینطور که آرزوهای من شاید کوچک بودند برای او

می‌خواهم یک بار برای همیشه به او بگویم که از من آزاد است
که از من دِینی به گردن او نیست.
که او مسئول دلتنگی‌ها و حفره‌هایی که خودم عمری نتوانستم جبرانشان کنم نیست
برای من او آزاد است.
می‌خواهم بنشینم و ساعت‌ها برایش بگویم که من بهشت را زیر پای خودم نمی‌بینم
و همه‌ی عشقی که به پای او میریزم را برای لذت خودم می‌ریزم

و بالاخره حتما می‌خواهم برای او بگویم که این دنیا
بدون عشق نمی‌ارزد
حتی اگر من بگویم…

موضوعات: مطالب روزانه  لینک ثابت



 [ 09:23:52 ق.ظ ]





  10 قانون زندگی...   ...

قانون یکم: به شما جسمی داده می‌شود. چه جسمتان را دوست داشته یا از آن متنفر باشید، باید بدانید که در طول زندگی در دنیای خاکی با شماست.

قانون دوم: در مدرسه‌ای غیر رسمی و تمام وقت نام‌نویسی کرده‌اید که “زندگی” نام دارد. در این مدرسه هر روز فرصت یادگیری دروس را دارید. چه این درس‌ها را دوست داشته باشید چه از آن بدتان بیاید، پس بهتر است به عنوان بخشی از برنامه آموزشی برایشان طرح‌ریزی کنید.

 قانون سوم: اشتباه وجود ندارد، تنها درس است. رشد فرآیند آزمایش است، یک سلسله دادرسی، خطا و پیروزی‌های گهگاهی، آزمایش‌های ناکام نیز به همان اندازه آزمایش‌های موفق بخشی از فرآیند رشد هستند.

 قانون چهارم: درس آنقدر تکرار می‌شود تا آموخته شود. درس‌ها در اشکال مختلف آنقدر تکرار می‌شوند، تا آنها را بیاموزید. وقتی آموختید می‌توانید درس بعدی را شروع کنید، بنابراین بهتر است زودتر درس‌هایتان را بیاموزید.

قانون پنجم: آموختن پایان ندارد. هیچ بخشی از زندگی نیست که در آن درسی نباشد. اگر زنده هستید درس‌هایتان را نیز باید بیاموزید.

 قانون ششم: قضاوت نکنید، غیبت نکنید، ادعا نکنید،سرزنش نکنید،تحقیرو مسخره نکنید، وگرنه سرتون میاد. خداوند شما را در همان شرایط قرار می‌دهد تا ببیند شما چکار می‌کنید.

قانون هفتم: دیگران فقط آینه شما هستند. نمی‌توانید از چیزی در دیگران خوشتان بیاید یا بدتان بیاید، مگر آنکه منعکس کننده چیزی باشد که درباره خودتان می‌پسندید یا از آن بدتان می‌آید.

 قانون هشتم: انتخاب چگونه زندگی کردن با شماست. همه ابزار و منابع مورد نیاز را در اختیار دارید، این که با آنها چه می‌کنید، بستگی به خودتان دارد.

قانون نهم: جواب‌هایتان در وجود خودتان است. تنها کاری که باید بکنید این است که نگاه کنید، گوش بدهید و اعتماد کنید.

قانون دهم : خیرخواه همه باشید تا به شما نیز خیر برسد.

موضوعات: مطالب روزانه  لینک ثابت



 [ 09:20:05 ق.ظ ]





  برخوردهای متوكل با امام(ع)   ...

امام درمدت اقامت اجباری اش در سامرا، به ظاهر زندگی آرامی داشت، و متوكل می خواست ضمن نظارتهای كلی و تحت كنترل گرفتن، وی را در نقش یكی از درباریان درآورده و از ابهت و عظمت آن بزرگوار در چشم مردم بكاهد.

طبرسی می نویسد:

متوكل سخت در تلاش بود تا شخصیت امام را نزد مردم پایین آورد.

مسعودی مورخ مشهور نمونه ای از برخوردهای امام(ع) با متوكل را اینگونه آورده است:

به متوكل گزارش دادند كه در منزل امام هادی(ع) ادوات جنگی و نامه هایی از شیعیانش به او و… وجود دارد. او دستور داد تا عده ای از سربازان و مأموران - نابهنگام و غافلگیرانه- به منزل امام حمله برند. دستوراجرا شد و وقتی وارد خانه شدند، او را دراطاقی كه زیرانداز آن از شن و ماسه بود تنها یافتند، درحالی كه در را بر روی خود بسته، لباسی پشمینه بر تن كرده، روپوشی بر سراندخته و آیاتی از قرآن در مورد وعد و وعید را زمزمه می كرد. حضرتش را درهمان حال پیش متوكل آوردند. وقتی امام به مجلس متوكل وارد شد، او كاسه شرابی در دست داشت، متوكل آن حضرت را دركنار خود جای داد و پیاله ای به طرف او گرفت و گفت: بنوش. امام عذر خواست و فرمود: گوشت و خون من تا به حال با شراب آلوده نشده است. آنگاه متوكل خواست تا آن حضرت شعری كه او را به وجد و نشاط آورد برایش بخواند. امام فرمود: كمتر شعر می خوانم. اما متوكل اصرار ورزید و آن حضرت این اشعار را برایش خواند:

باتوا علی قلل الأجبال تحرسهم                       غُلْبُ الرّجال فما تنفعهم القلل

و استُنزلوا بعد عز من معاقلهم                       فأودِعوا حُفَراً یا بئس ما نزلوا

ناداهُم صارخ من بعد ما قبروا                       أین الأساور والتّیجان و الحُلَل

أین الوجوه التی كانت منعّمة                          من دونها تضرب الأستار و الكلل

فاصفح القبر عنهم حین سائلهم                        تلك الوجوه علیها الدود تنتقل

قد طال ما أكلوا دهراً و قد شربوا                    و أصبحوا الیوم بعد الأكل قد أكلوا

و طالما عمرّوا دوراً لتحصنهم                       ففارقوا الدور و الأهلین و انتقلوا

و طالما كنزوا الاموال و ادّخروا                     فخلّفوها علی الأعداء و ارتحلوا

أضحَتْ منازلهم قفرا معطّلة                           و ساكنوها إلی الأجداث قد رحلوا

” بر بلندای كوهها شب را به سحر آوردند، در حالی كه مردان چیره و نیرومندی از آنان پاس می دادند، ولی آن قله ی كوهها برایشان سودی نبخشید.”

“از پناهگاههایشان پایین كشیده شدند و در زیر خاك سیاه قرار گرفتند و چه بد جایی را برای رحل اقامت برگزیدند. “

” پس ازآن كه در قبرهای خود قرار گرفتند، فریادزنی بر آنها بانك زد: كجا رفت آن بازوبندها، كو آن تاجها، و كجاست آن زر و زیورها.”

” كجا رفت آن چهره ها كه با ناز و نعمت پرورش یافته و مقابل آنها پرده های گرانبهای نازك آویخته بودند.”

” هنگامی كه این سؤال ازآنها می شود، قبرهایشان از طرف آنها جواب می دهد: آن چهره ها هم اكنون محل آمد و شد كرمهای لاشخوار شده اند. “

” عمرهای دراز، خوردند و آشامیدند و اكنون پس از آن همه عیش و نوش، خود خوراك كرمها شده اند.”

” چه بسیار كاخها ساختند كه آنها را در برگیرد، ولی سرانجام آن كاخها و عزیزان خود را واگذاشتند و در گذشتند.”

” چه بسیار اموالی كه روی هم انباشته كردند، ولی آن را برای دشمنانشان بر جای گذاشتند و زندگی را بدرود گفتند. “

” عاقبت نشیمن گاههای آنان به ویرانی گرایید و به حال خود رها شد و ساكنان آن كاخها به سوی قبرهایشان شتافتند. “

امام(ع) با این اشعار، تمامی حاضران را تحت تأثیر قرار داد؛ حتی شخص متوكل از كثرت گریه صورتش خیس گردید. آنگاه خلیفه دستور داد بساط شراب را برچینند. سپس دستور داد امام را با احترام به خانه اش بازگردانند.

متوكل امام را واداشت تا مانند رجال دربارش از قبیل وزیران و امیران، نیروهای نظامی و دیگر اطرافیان، لباسهای فاخر بپوشند و خود را دربهترین شكل و قیافه بیاراید و مانند دیگران در ركاب متوكل- كه سوار بر اسب حركت می كرد- پیاده راه برود . تنها كسی كه از پیاده رفتن در برابر خلیفه مستثنی بود، فتح بن خاقان وزیر كینه توز وی بود كه او نیز مانند متوكل سواره می رفت. این وضع، برای امام بسیار دشوار و غیر قابل تحمل بود. به دنبال همین ماجرا بود كه آن حضرت به خواندن ” دعاء المظلوم علی الظالم” توسل جست

متوكل همچنین اصرار داشت تا امام در مجالس بزم او حضور داشته باشد و طبیعی است كه از این طریق بهتر می توانست آن حضرت را – كه امام شیعیان و پیشوای پاك مردان بود- تحقیر كرده و از دیده ها بیندازد و پیروان او را از دور و بر ایشان پراكنده سازد، چنانكه متوكل خود اعتراف داشت: مقاومت امام مانع از آن گشته كه  بتواند او را در بزم شراب حاضر كند.

امام در سامرا از چنان شخصیت والا و عظمت روحی برخوردار بود كه همگان در مقابل وی فروتنی نشان می دادند و ناخواسته در برابرش تواضع كرده و سخت محترمش می داشتند

متوكل در آخرین روزهای زندگی خود تصمیم گرفت آن حضرت را به شهادت برساند. ابن ارومه می گوید: در آن روزها به سامرا رفته بودم. دیدم متوكل امام هادی(ع) را به دست سعید حاجب سپرده و می خواهد به قتل رساند؛ اما متوكل دو روز بعد- همانگونه كه امام پیشگویی كرده بود- شبانه مورد حمله تركان قرار گرفت و در خانه اش – در حالی كه در بستر خود آرمیده بود- به قتل رسید. بدین ترتیب امام از چنگال وی رهایی یافت

سرانجام امام هادی علیه السلام پس از تحمل مرارتهای بسیار برای حفظ و ترویج اسلام ناب در سوم رجب سال 254 هجری به شهادت رسید.

مرقد مطهر این امام همام در سامراء كنار فرزندشان امام حسن عسكری علیه السلام مامن شیعیان و عاشقانشان می باشد

 

موضوعات: حرف حق  لینک ثابت



[سه شنبه 1391-01-29] [ 12:04:20 ب.ظ ]





  اقامت امام در سامرا   ...

امام هادی علیه السلام  به هنگام ورود به سامرا، با استقبال مردم مواجه شد و در خانه خزیمة بن حازم سكنا داده شد.

 یحیی بن هرثمه می گوید: وقتی در سر راهمان وارد بغداد شدیم، اسحاق بن ابراهیم طاطری را كه والی بغداد بود دیدم. او درباره امام به من چنین گفت: ای یحیی! این مرد فرزند رسول خداست؛ با توجه به وضعیت اخلاقی متوكل- كه خود بدان آشنایی كامل داری- اگر درباره او گزارش تحریك آمیزی به خلیفه بدهی او را می كشد؛ و اگر چنین شود، در روز قیامت كارت با رسول خداست. هنگامی كه به سامرا رسیدیم نخست وصیف تركی را دیدم و خبر ورود امام را به اطلاع وی رساندم. او گفت: اگر یك مو از سراین مرد كم شود، بازخواست خواهی شد. سپس پیش متوكل رفتم و گزارشی دادم كه حاكی از حسن سیرت و ورع و زهد امام بود و بدو گفتم كه در جریان تفتیش از منزل او، چیزی جز چند كتاب علمی و مصحف نیافتم.

امام(ع) تا پایان عمر خود- بیش از بیست سال- در این شهر به سر برد. شیخ مفید با اشاره به اقامت اجباری امام در سامرا می نویسد: آن حضرت به ظاهر مورد احترام بود، ولی در باطن به وسیله متوكل دسیسه هایی علیه آن حضرت می شد كه هیچ یك از این نقشه ها در عمل موفق نبود.

 

موضوعات: حرف حق  لینک ثابت



 [ 12:02:14 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما