مدرسه علمیه الزهرا(س)قروه
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
اردیبهشت 1403
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        








جستجو





حدیث روز







محتواها





فال حافظ





پاسخگویی آنلاین به شبهات





حدیث





قرآن آنلاین





اوقات شرعی





لحظه شمار غیبت













لااله الا الله ملک الحق المبین

ذکر کاشف الکرب

  آرامش میگیرم زمانی که تو را میخوانم . . .   ...

♥♥ دوست دارم ♥♥
آرامش میگیرم زمانی که تو را میخوانم . . .
هیچوقت نه چراغتون خاموشه نه مشغول هستید !
شرمنده ام . .
قول داده ام روزهای دیگر هم به یادتان باشم . . .
کمتر دلتان را بشکنم . . .
شرمنده ام که دلتان را خون کرده ام !

موضوعات: دل نوشته  لینک ثابت



[سه شنبه 1391-02-19] [ 10:37:56 ق.ظ ]





  سربازمنتظر...   ...

بکوشید اوقات شبانه روزتان به چهار بخش تقسیم شود:
قسمتى مخصوص عبادت و راز و نیاز با پروردگار - ساعتى براى تاءمین امور زندگى -
بخشى خاص معاشرت با دوستان مورد اعتمادى که عیبهایتان را به شما باز گویند و در دوستى خالص باشند.
ساعاتى را هم به استراحت و بهره مندى از تفریحات سالم و لذتهاى مشروع بگذرانید؛
چه استفاده مطلوب از این قسمت شما را بر انجام دادن آن سه بخش دیگر توانایى خواهد بخشید.
حضرت رضا علیه السلام
- - - -
و من همچنان در اولی گیرم . . . .

موضوعات: حدیث روز  لینک ثابت



 [ 10:07:18 ق.ظ ]





  بازی وبلاگی پرواز با هزار تومنی !   ...

داور : خداوند
کمک داور : وجدان خودتون
با یک هزار تومانی دو بال ساخته ام
و می خواهم با آنها تا خداوند پرواز کنم
کسی هست که در این پرواز یاریم کند ؟!


اسم بازی هست پرواز با هزار تومنی . این جمله رو که یادتون هست ؟! با هزار تومن چی کار میشه کرد ؟!
خیلی وقتا توی خیلی سایت ها این تبلیغ رو که مربوط به موسسه خیریه محکهست می بینیم اما شاید به دلایلی مختلفی مثل تنبلی در عضویت کوتاهی کردیم . این بازی یک تلنگر هست برای اون هایی که هنوز عضو نشدن که صرف هفت روز آینده عضو بشن و اونایی که عضو هستن عیدی بچه های محک رو بدن .
ما حد اقل مبلغی رو برای بازی همون هزار تومن در نظر می گیریم اما اگر کسی بیشتر از هزار تومن هم هدیه کرد لطفا فقط بگه هزار تومن واریز کرده . نمی خوایم با افزایش مبلغ واریزی یکی از دوستان کار بقیه کم به نظر بیاد چون بزرگیه کار انسان ها رو فقط خدا تعیین میکنه و فقط اونه که می دونه کمک های ما به چه نیتی و در چه وضعیتی بوده .
داور رو خداوند قرار دادیم چون همیشه ناظر همه اعمال بنده ها هست و خودش میدونه کی در بازی شرکت کرده .
یک کار دیگه هم هست که شرکت کننده ها باید انجام بدن . باید به دوستاشون اطلاع بدن . که هر چه اشخاصی که با اطلاع شما وارد این زنجیره مهرورزی شدن بیشتر باشه امتیاز شما بیشتر میشه .
یادتون نره این یه مسابقه نیست یه بازیه که داورش خداوند و باید مطمئن باشید داور عادلیه و حتما پاداش این مهرورزیتونو میده .
شرایط بازی به اختصار :
1 . قرار دادن همین پست در وبلاگتان
2.  عضویت در موسسه محک ( عضویت در محک تلفنی هم انجام میشه ) (برای کسانی که عضو نیستند)
من برای سهولت شما لینک مستقیم درخواست عضویت رو در محک براتون گذاشتم ولی ثبت نام از طریق شماره تلفنش خیلی راحت تره که شمارش رو در همین صفحه ای که گذاشتم می بینید
تلفن مستقیم با درخواست عضویت محک :۰۲۱-  23540  ( لینک مستقیم عضویت در محک )

http://www.mahak-charity.org/main/fa/help-mahak2/typeofmembership
3 . واریز حد اقل هزار تومن به عنوان عیدی کودکان محک .( چنانچه در صورت تمایل بیشتر از هزار تومان هم هدیه کردید لطفا فقط هزار تومان بیان کنید) (در صورت تماس با همون شماره بالا برای انواع واریز راهنماییتون میکنن)


یادتون نره این دوستای کوچولو منتظرن تا شما بازی رو شروع کنید ….

 

موضوعات: حرف حق, مطالب روزانه, درددل...  لینک ثابت



 [ 09:31:29 ق.ظ ]





  حدیث دل.....   ...

رسول خدا صلوات الله علیه فرمود:

آیا شما را آگاه نسازم که کدامیک از شما به من شباهت دارید؟

گفتند: چرا یا رسول الله!

فرمود:

آن کس که منش و اخلاقش نیکوتر و در برخورد با مردم نرم تر و بیشتر از دیگران نسبت به برادران هم کیش خود مهربان باشد،

و در برابر حق و عدالت شکیبا تر و خشم خود را بیشتر از دیگران فرو نشاند و در عفو و گذشت از دیگران بهتر باشد،

و به گاه خشنودی و خشم، بیشتر از دیگران جانب انصاف و عدالت را رعایت کند.

 

موضوعات: حرف حق, حدیث روز  لینک ثابت



[دوشنبه 1391-02-18] [ 09:46:35 ق.ظ ]





  شب های سرد و گرمای شهادت   ...

کردستان بودیم، منطقه عملیاتی کربلای 10، زمین از برف سفید پوش شده بود و هوا سرد.

داخل چادر زندگی می کردیم و چادر ها برای در امان ماندن از دید دشمن (کوموله و دمکرات، عراقی ها، مزدوران محلی) در شکاف و دامنه های ارتفاعات زده شده بود، روی چادر ها چند لایه پلاستیک کشیده بودیم تا هم از گزند سرما در امان باشیم و هم آب باران و برف به داخل چادر نفوذ نکند، کف چادر هم چند لایه پلاسیتک کشیده بودیم تا هم پایمان یخ نزند و هم آب باران از زیر آن عبور کند، بعضی شب ها به خوبی عبور آب را زیر پا هامون احساس می کردیم. کار به جایی رسید که شیب داخل چادر رو به سمت وسط چادر درست کردیم طوری که یه جوی کوچک از وسط چادر می گذشت، چراغ والر رو روشن می کردیم و کنار جوی داخل چادر می نشستیم و دلمون رو روانه زاینده رود اصفهان می کردیم.
کیسه های خواب رو کسی جمع نمی کرد، هر کی از نگهبانی که برمی گشت مستقیم می رفت داخل کیسه خواب تا کمی گرم بشه. نگهبانی یعنی سردی کشیدن با دلهره از نشستن یک تیر توی پیشانی یک ساعت بدون حرکت یک جا نشستن و به ارتفاعات اطراف خیره شدن.

 


گاهی اسلحه اونقدر یخ می کرد که وقتی از نگهبانی بر می گشتیم می گذاشتیم کنار چراغ والر تا یخ هاش آب بشه. بیشتر بچه ها سرما خورده بودند، اما تحمل بچه ها فرق می کرد.


غروب که می شده به دلهرة عجیبی دچار می شدیم، شدت سرما زیادتر می شد! و تعداد سنگر های نگهبانی زیادتر می شد! و ساعات نگهبانی بیشتر.


بیماری بچه ها، سرمای شدید، رعایت سکوت در شب، دید کم، حساس بودن (اغلب مزدوران محلی با توجه به شناخت و مانوس بودن با شرایط آب و هوا این ایام به ما حمله می کردند).


چند شب پشت سر هم اتفاق افتاد که برای نگهبانی بیدارمون نکردن، فکر کردیم حتما پاسبخش ها خوابشون برده، صداشو در نیاوردیم که زیرآب کسی نخوره و ما توی کیسه خواب های گرم، راحت می خوابیدیم.


اما کم کم برای همه سئوال شد. سه تا پاسبخش داشتیم هرچی سئوال کردیم یه جوری ما رو می پیچوندن و جواب درستی نمی دادند.


یکی ار بچه ها حالش خیلی بد شد، بدجور سرما خورد، خیلی به حالش غبطه می خوردیم که ایکاش جای اون بودیم و چند شب از نگهبانی معاف می شدیم و…!


یکی ار پاسبخش ها وقتی حرف های ما رو شنید دیگه طاقت نیاورد گفت بچه ها برای شفای حسن دعا کنید، بعد زد زیر گریه گفت: به خدا، هر وقت حسن علائم بیماری رو در چهره یکی از شما می دید، ما رو قسم می داد که شما رو بیدار نکنیم او به جای شما نگهبانی می داد و ما رو قسم داده به شما نگیم.


آن شب از خودمون خجالت کشیدیم، ما کجا و حسن کجا؟!


امروز یه چیزی میگم و یه چیزی شما می شنوید نگهبانی پشت سرهم اون هم توی اون هوا و توی اون موقعیت کار همه نبود، کار حسن بود که امروز او پیش ما نیست، کار غواص شهید حسن منصوری بود که در عملیات کربلای چهار آسمون شهادت را گرم کرد


 

 

 

 

 

 

موضوعات: حرف حق, تاشهدا  لینک ثابت



 [ 09:13:02 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما