مدرسه علمیه الزهرا(س)قروه
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
اردیبهشت 1403
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        








جستجو





حدیث روز







محتواها





فال حافظ





پاسخگویی آنلاین به شبهات





حدیث





قرآن آنلاین





اوقات شرعی





لحظه شمار غیبت













لااله الا الله ملک الحق المبین

ذکر کاشف الکرب

  آثار نامرئی دروغگویی   ...

 

پنهان كردن حقیقت از گناهانی است كه آیات و احادیث بی‌شماری در رابطه با پیامدها و ضررهای دنیوی و اخروی آن در زندگی انسان وجود دارد. این رفتار اگرچه ممكن است در كوتاه مدت آدمی را در پیشبرد اهدافش كمك كند، اما در دراز مدت باعث آثار مخرب روحی و روانی برای فرد خواهد شد.

     

جام دینی: پنهان كردن حقیقت از گناهانی است كه آیات و احادیث بی‌شماری در رابطه با پیامدها و ضررهای دنیوی و اخروی آن در زندگی انسان وجود دارد. این رفتار اگرچه ممكن است در كوتاه مدت آدمی را در پیشبرد اهدافش كمك كند، اما چنانچه الگوی رفتاری و تفكری انسان در زندگی اش شود نه تنها سلامت جسم و روح او را به مخاطره می‌اندازد بلكه آیندگان و یك نسل را به سمت فتنه انگیزی سوق می‌دهد.

 دروغگویی از رذایل اخلاقی است كه در روایات مختلف، پنهان كردن حقیقت و گفتاری خلاف واقعیت معنی شده و در احادیث گوناگون نیز در كنار شرك و عاق والدین از جمله گناهان كبیره یاد شده است. این عادت زشت اخلاقی هرگز جزو ذات و فطرت انسان نیست. بلكه عوامل روانشناختی و محیطی است كه این خصیصه را در انسان شكل می‌دهد.

 علی اسماعیلی، روانشناس علل مختلفی را در رابطه با این ناهنجاری اخلاقی برشمرده و می‌گوید: عادت به بیان سخنان نادرست خصیصه‌‌ای آموختنی است كه به مرور زمان بخشی از ذات انسان می‌شود.

 اعمال رفتارهای منفی از سوی اطرافیان، جبران احساس حقارت، منافع شخصی، قرار گرفتن در موقعیت‌های بحرانی، ترس، دستیابی به اهداف خاص، واقع بین نبودن و توجیه رفتار از عمده‌ترین دلایلی است كه افراد جامعه را به سمت دروغگویی سوق می‌دهد.

 نقش خانواده ها

وی معتقد است: خانواده نخستین كانونی است كه الگوهای رفتاری فرزندان را شكل می‌دهد بنابراین ریشه‌های اولیه شكل‌گیری این صفت ناپسند را باید در جمع خانوادگی جست وجو كرد. هنگامی كه والدین به سادگی جملات دروغ به زبان می‌آورند فرزندان نیز آن را مبنای اخلاقی خود قرار داده و تناقض گویی را می‌آموزند.

 این در حالی است كه پس از آن نیز با ورود به جامعه هنگامی كه به نتایج دلخواه شان نرسند به خود اجازه كتمان حقیقت را داده و این عمل ناشایست را مرتكب می‌شوند و این بیانگر آن است كه حقیقت و راستگویی همواره مایه ارتقای شخصیت انسان شده و گاه او را به مقام و رتبه‌های عالی رسانده كه نقطه مقابل آن یعنی تناقض گویی و كذب او را از رسیدن به مرتبه‌های عالی دور می‌كند.

 دروغ مانع چشیدن ایمان

امیر شفیعی، كارشناس مذهبی، عقوبت هر گناهی را در درجه نخست متوجه خود شخص دانسته و می‌گوید: خداوند همواره تكذیب كنندگان را وعده آتش جهنم داده و پیامبر اكرم (ص) دروغ را به همراه خیانت در امانت و خلف وعده از نشانه‌های نفاق دانسته است.

 وی در ادامه می‌افزاید: دروغگویی مانع چشیدن طعم ایمان می‌شود به‌طوری كه از امیرالمومنین (ع) نقل است كه می فرمایند: هیچ بنده‌ای طعم ایمان را نمی‌چشد مگر آنكه دروغ را ترك نماید. این در حالی است كه خداوند افراد دروغگو را از بركات و رزق و روزی محروم می‌كند و راه حق را به ایشان نشان نمی‌دهد.

 به گفته این كارشناس اسلامی، دروغگو قابل رفاقت و برادری نیست و به نقل از امیرالمومنین(ع) مسلمانان باید از دوستی و برادری با افراد دروغگو بپرهیزند زیرا سخن حقیقت او نیز باور كردنی نیست.

 آثار دروغگویی

وی در ادامه بی‌اعتمادی را از دیگر آثار دروغگویی در جامعه می‌داند كه در نهایت روحیه تعاون، همكاری، نوعدوستی و در كل زمینه پیشرفت را در جامعه كاهش داده، كسب و كار را به وقفه می‌اندازد و جامعه را متحمل تاوان سنگینی می‌كند.

 این در حالی است كه از امام صادق(ع) روایات بسیاری وجود دارد كه خداوند فراموشكاری را مجازات دروغگویان قرار داده، تا رسوا شوند.

 دكتر منوچهر طباطبایی راد، روانشناس، نیز در این رابطه معتقد است، دروغگو حقیقتاً كم حافظه می‌شود زیرا مغز انسان برای راستگویی خلق شده و بیان جملاتی خلاف حقیقت در عملكرد آن اختلال ایجاد می‌كند. در نتیجه از آنجا كه مغز فضای لازم برای بایگانی گفته‌های خلاف واقع و مختلف به دیگران را ندارد، تناقض گویی و فراموش كاری باعث رسوا شدن او می‌شود.

 دروغگویی نه تنها روح و روان انسان را متوجه اثرات منفی ساخته و بار گناهان او را می‌افزاید، جسم او را متضرر طیف وسیعی از عوارض می‌كند.

 اضطراب، نخستین پیامدی است كه با بر زبان آوردن جملات نادرست بر انسان فائق می‌شود. به اعتقاد روانشناسان، چنانچه والدین راستگویی را معیار باارزشی برای فرزندان خود معرفی و به این بهانه آنها را تشویق كنند، حقیقت گویی ملكه ذهن فرزندان شده و الگوی رفتاری آنان می‌شود.

 شیوه برخورد با کودکان دروغ گو

به گفته دكتر اسماعیلی، والدین وقتی نشانه‌هایی از صفت دروغگویی را در فرزندان خود دیدند باید برخورد درستی با آنها داشته باشند تا این رفتار در آنان پرورش پیدا نكند. از طرف دیگر باید مراحل تكامل كودكان مورد توجه قرار گیرد زیرا كودكان تا سنین پنج الی شش سالگی در حال تحول هستند و خیالبافی می‌كنند در حالی كه والدین این رفتار او را به حساب دروغ می‌گذارند. این در حالی است كه در سنین بالاتر لازم است عامل دروغگویی كودك را شناسایی با روی خوش با او به صحبت نشست و برای تكرار نكردن آن قول گرفت.

 این در حالی است كه سیستم آموزشی و رسانه‌ها نیز در الگوسازی معیارهای مثبت جایگاه ارزشمندی دارد. چنانچه در خانواده و مدارس از رهنمودهای مذهبی بهره برده شود و نتیجه گفتار نادرست در قالب برنامه‌های تلویزیونی، كارتون، تئاتر یا دیگر رشته‌های هنری نمایش داده شود، كودكان خواهند فهمید كه دروغگویی ممكن است در كوتاه مدت سودمند باشد ولی در بلندمدت شخص، خانواده و جامعه را متضرر خواهد كرد.

موضوعات: اخلاق  لینک ثابت



[چهارشنبه 1391-11-18] [ 08:44:00 ق.ظ ]





  اماما   ...

 داغ و درد تو مرا بر دل و جان است هنوز/مهر رویت به همان مهر و نشان است هنوز

از سر کشته ی هجران خود آخر نفسی/مرو ای دوست که مسکین نگران است هنوز

گفتمش جان من و جان تو ای عمر عزیز/ گفت بیچاره نگر در غم جان است هنوز

چشم عاشق کش سرمست تو مستوران را/سال ها پرده دری کرد و در آن است هنوز

می فروشم به تو این جان گزان مایه به هیچ/گر چه بر من سبک و بر تو گران است هنوز

مرو ای سرو ز چشمم که در این جوی مرا/ آبی از دولت عشق تو روان است هنوز

موضوعات: دهه فجر  لینک ثابت



[سه شنبه 1391-11-17] [ 12:44:00 ب.ظ ]





  پرسش و پاسخ انقلاب اسلامی   ...
با توجه به اين كه بعد از رضاخان گروه‌هاي زيادي (مذهبي) و سازمان‌هاي زيادي بنا به نياز جامعه آن روز تشكيل دادند، ولي با اين همه گروه‌هاي متعدد مذهبي و اعتقادي از چه روي و چرا نيروهاي روحاني در موقعيت رهبري اين نهضت قرار گرفتند؟ اين نكته هم فراموش نشود كه توده‌اي‌ها و سكولارها هم بر ضد روحانيت فعاليت چشمگيري داشتند؟

قبل از مشروطه در ايران صداي آزادي‌خواهي از يوغ استبداد و استعمار شروع شده بود و گروه‌ها و احزاب، با گرايشات ايدئولوژي مختلف به وجود آمده بودند كه عمده‌ترين گرايشات گروه‌هاي بزرگ در ايران گرايش به مذهب بود كه به رهبري علماء هدايت يافته و شكل گرفته بودند، چنان كه در تاريخ ايران قبل از دوره رضاخان اندك تأملي كنيد و صفحات تاريخ مشروطه در ايران را ورق بزنيد، اين مطلب براي شما روشن خواهد شد. بنابراين اگر منظور شما از گروه‌ها، «احزاب» سياسي باشد، تاريخ شكل‌گيري آنها قطعاً به دوره قبل از رضاخان بر مي‌گردد. و اكثراً گردانندگان آنها نيز از علماي روحاني بوده‌اند.[1] امّا بعد از به قدرت رسيدن مستبدانه رضاخان در ايران با حمايت استعمارگران خصوصاً انگليس اين گروه‌ها و احزاب با فراز و فرود و ضعف و قدرت حضور داشتند و سرسخت‌ترين دشمن استعمار و استبداد رضاخاني شهيد سيد حسن مدرس بود كه در هر فرصتي دفاع از ايران و هويت و استقلال آن را وظيفه خود مي‌دانست.[2]
در مجلس و در هر جا كه حضور داشت مبارزي خستگي ناپذير بود كه تاريخ نظيرش را در استعمار و استبداد ستيزي كمتر ديده است.[3] مردم هميشه بيدار اين سرزمين به قدري هشيار بودند كه مردان مدافع از آزادي و استقلال وطن خويش را شناخته و از آنها حمايت مي‌كردند. بر اين اساس بود كه به مدرس رأي داده و او را به مجلس براي دفاع از حقوق و حدود و ثغور كشور خويش مي‌فرستادند. اگرچه در طول تاريخ ايران خصوصاً بعد از دوره قاجاريه عده‌اي مدافع و نماينده استعمارگران در ايران بوده و از سادگي مردم سود جسته و با شعارهاي تجددطلبي و فريبنده آنها را اغفال نموده و براي خود احزابي تشكيل مي‌دادند كه يا به غرب سرمايه‌داري و يا به شرق كمونيستي وابسته بوده و از آنها خط و مشي سياسي اتخاذ مي‌كردند،[4] همين گروهها بودند كه زمينه انحراف مشروطه خواهي را در ايران به وجود آورده و مقدمات قدرت گيري رضاخان را فراهم نموده[5] و حكومت مردم سالاري ديني مردم ايران را سالها به تأخير انداخته و اسباب غارت ذخاير نفتي و … را براي غارتگران مهيا نمودند، و اين حقيقتي است كه براي مردم ايران هرگز پوشيده نيست كه چه خسارت عظيمي براي علم فرهنگ و صنعتِ اين سرزمين از اين ناحيه وارد شده است. در طول تاريخ ايران بعد از اسلام علماي مذهبي سابقه درخشان مبارزاتي در راه استقلال ايران و در راه دفاع از اسلام داشته‌اند كه مردم به خوبي از آن آگاهند، اگر در جنگل ميرزا كوچك‌خان[6] براي دفاع از حيثيت ديني و استقلال كشور مبارزه مي‌كند يك روحاني غيور است و اگر سيد جمال الدين[7] اسدآبادي نداي اسلامخواهي سر مي‌دهد، يك تحصيلكرده روشنگر حوزوي است، اگر مشروطه خواهي گامي در جهت رهايي از قيد استبداد است، توسط علماي حوزه نجف و علماي ساير بلاد حمايت مي‌شود،[8] در برابر مفاسد رضاخان كه براي نابودي ارزشهاي اسلامي اقدام مي‌كند روحانيت اولين قشري بود كه معترض شده و در برابر اين اقدامات قيام مي‌كنند.[9]
لياقت و شايستگي رهبري در نهضت را بايد به كسي واگذار كرد كه مدافع حقوق مردم و ارزشهاي فرهنگي باشد، توده‌اي‌ها و سكولارها كه ضد دين و وابسته به كمونيست‌ها و يا امپرياليسم بودند، در واقع يكي از بازوان استعمار محسوب مي‌شوند كه برعليه عقايد مذهبي مردم و براي بدنام كردن روحانيت در گوشه و كنار هرج و مرج ايجاد مي‌كردند و هرگز داعيه استقلال طلبي و دفاع از استقلال نداشتند، همين حزب توده بودند كه در روستا و شهرها به غارت اموال و به تعدي به مردم مشغول بودند و وابسته به حزب كمونيست شوروي سابق بودند و مساجد و شهرها را به اصطبل اسبهاي خود و سربازخانه تبديل كرده بودند.[10] امّا روحانيت شيعه و مراجع عظام تقليد با صداقت در هر فرصتي از استقلال كشور دفاع نموده‌اند، در كنار اين قشر عظيم فداكار و مبارز اقشار تحصيلكرده در دانشگاه‌ها نيز با هدايت‌پذيري و الهام از اين رهبران مبارزات پي‌گيري داشته و فداكاري نموده‌اند.[11]
علت اصلي محوريت علماء در رهبري جامعه سوابق درخشان مبارزاتي آنها و درك و شعور حمايت مردم از آنها و ساختار ايدئولوژي حاكم بر جامعه ايراني مي‌باشد كه در آن مردم مطيع مراجع تقليد و روحانيت مي‌باشند، نقطه پيوند مستحكم بين مردم و روحانيت شيعه ريشه در قدرت مذهبي در بين مردم شيوه و منش زيستي علماء دارد.[12]
در دوره مبارزات قبل از پيروزي انقلاب نيروهاي مختلفي در صحنه بودند كه ايدئولوژي آنها براي مردم ناشناخته بود كه پس از پيروزي انقلاب آنها از مردم جدا شده و هر يك از اين گروه‌ها راهي براي خود گرفته يا به مردم پيوستند و يا به كارشكني پرداخته و برعليه نظام صف كشيدند، حزب توده و توده‌اي‌ها اغلب قبل پيروزي انقلاب سركوب شدند و بقاياي آنها نيز به خارج گريختند، بقيه گروه‌ها نيز با همراهي نظام ادامه راه دادند، اگرچه عده‌اي از آنها نيز كنار كشيده يا منزوي شدند و يا به خارج از كشور رفتند، مهم مردم بودند كه در صحنه ماندند و از انقلاب خويش دفاع نموده و خواهند نمود.
براي مطالعه بيشتر به كتاب تاريخ سياسي معاصر، نوشته سيد جلال الدين مدني مراجعه كنيد.
——————————————————————————–
[1] . ر.ك: دكتر مهدي ملك زاده، تاريخ انقلاب مشروطيت ايران، چ سوم، تهران، علمي، 1371، ج 1 و 2و 3، ص 238 و 198 و 194 و 357.
[2] . ر.ك: محمد تركان، مدرس در پنج دوره تقنينيه، چ اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1367، ص 6 ـ 7.
[3] . ر.ك: عبدالعلي باقي، مدرس مجاهدي شكست ناپذير، چ اول، قم، انتشارات گواه، 1370، ص 20 ـ 68.
[4] . مانند پيشه وري و تقي زاده و رهبران كمونيست‌ها در ايران و احزاب ديگري كه وابسته به غرب بودند.
[5] . سيد جلال الدين مدني، تاريخ سياسي معاصر، چ سوم، قم، جامعه مدرسين، بي‌تا، ص 170 ـ 235.
[6] . روحاني، نهضت امام خميني، چ اول، تهران، مركز اسناد، 1372، ج 3، ص 80.
[7] . همان، ص 71.
[8] . ر.ك: مهدي ملك زاده، پيشين، علماي نجف و مشروطه.
[9] . مدني، پيشين، ج 2، ص 12.
[10] . ر.ك: محمد جواد، مجاهد، جنايات كمونيست با وعده و وعيد، چ اول، مشهد، انتشارات سعيد، 1354، ص 50 ـ 92.
[11] . مدني، پيشين، ص 325 و 440.
[12] . ر.ك: علامه اميني، شهيدان راه فضيلت، چ اول، تهران، انتشارات روزبه، بي‌تا، ص 411.
 

موضوعات: دهه فجر  لینک ثابت



[دوشنبه 1391-11-16] [ 11:21:00 ق.ظ ]





  پرسش و پاسخ انقلاب اسلامی   ...
چرا با اينكه بعد از رضاخان سازمان‌هاي زيادي تشكيل شد،گروه‌هاي مذهبي و روحاني در رهبري نهضت قرار گرفتند؟فراموش نشود كه توده‌اي‌ها و سكولارها بر ضد روحانيت فعاليت چشمگيري داشتند؟

قبل از مشروطه در ايران صداي آزادي‌خواهي از يوغ استبداد و استعمار شروع شده بود و گروه‌ها و احزاب، با گرايشات ايدئولوژي مختلف به وجود آمده بودند كه عمده‌ترين گرايشات گروه‌هاي بزرگ در ايران گرايش به مذهب بود كه به رهبري علماء هدايت يافته و شكل گرفته بودند، چنان كه در تاريخ ايران قبل از دوره رضاخان اندك تأملي كنيد و صفحات تاريخ مشروطه در ايران را ورق بزنيد، اين مطلب براي شما روشن خواهد شد. بنابراين اگر منظور شما از گروه‌ها، «احزاب» سياسي باشد، تاريخ شكل‌گيري آنها قطعاً به دوره قبل از رضاخان بر مي‌گردد. و اكثراً گردانندگان آنها نيز از علماي روحاني بوده‌اند.[1] امّا بعد از به قدرت رسيدن مستبدانه رضاخان در ايران با حمايت استعمارگران خصوصاً انگليس اين گروه‌ها و احزاب با فراز و فرود و ضعف و قدرت حضور داشتند و سرسخت‌ترين دشمن استعمار و استبداد رضاخاني شهيد سيد حسن مدرس بود كه در هر فرصتي دفاع از ايران و هويت و استقلال آن را وظيفه خود مي‌دانست.[2]
در مجلس و در هر جا كه حضور داشت مبارزي خستگي ناپذير بود كه تاريخ نظيرش را در استعمار و استبداد ستيزي كمتر ديده است.[3] مردم هميشه بيدار اين سرزمين به قدري هشيار بودند كه مردان مدافع از آزادي و استقلال وطن خويش را شناخته و از آنها حمايت مي‌كردند. بر اين اساس بود كه به مدرس رأي داده و او را به مجلس براي دفاع از حقوق و حدود و ثغور كشور خويش مي‌فرستادند. اگرچه در طول تاريخ ايران خصوصاً بعد از دوره قاجاريه عده‌اي مدافع و نماينده استعمارگران در ايران بوده و از سادگي مردم سود جسته و با شعارهاي تجددطلبي و فريبنده آنها را اغفال نموده و براي خود احزابي تشكيل مي‌دادند كه يا به غرب سرمايه‌داري و يا به شرق كمونيستي وابسته بوده و از آنها خط و مشي سياسي اتخاذ مي‌كردند،[4] همين گروهها بودند كه زمينه انحراف مشروطه خواهي را در ايران به وجود آورده و مقدمات قدرت گيري رضاخان را فراهم نموده[5] و حكومت مردم سالاري ديني مردم ايران را سالها به تأخير انداخته و اسباب غارت ذخاير نفتي و … را براي غارتگران مهيا نمودند، و اين حقيقتي است كه براي مردم ايران هرگز پوشيده نيست كه چه خسارت عظيمي براي علم فرهنگ و صنعتِ اين سرزمين از اين ناحيه وارد شده است. در طول تاريخ ايران بعد از اسلام علماي مذهبي سابقه درخشان مبارزاتي در راه استقلال ايران و در راه دفاع از اسلام داشته‌اند كه مردم به خوبي از آن آگاهند، اگر در جنگل ميرزا كوچك‌خان[6] براي دفاع از حيثيت ديني و استقلال كشور مبارزه مي‌كند يك روحاني غيور است و اگر سيد جمال الدين[7] اسدآبادي نداي اسلامخواهي سر مي‌دهد، يك تحصيلكرده روشنگر حوزوي است، اگر مشروطه خواهي گامي در جهت رهايي از قيد استبداد است، توسط علماي حوزه نجف و علماي ساير بلاد حمايت مي‌شود،[8] در برابر مفاسد رضاخان كه براي نابودي ارزشهاي اسلامي اقدام مي‌كند روحانيت اولين قشري بود كه معترض شده و در برابر اين اقدامات قيام مي‌كنند.[9]
لياقت و شايستگي رهبري در نهضت را بايد به كسي واگذار كرد كه مدافع حقوق مردم و ارزشهاي فرهنگي باشد، توده‌اي‌ها و سكولارها كه ضد دين و وابسته به كمونيست‌ها و يا امپرياليسم بودند، در واقع يكي از بازوان استعمار محسوب مي‌شوند كه برعليه عقايد مذهبي مردم و براي بدنام كردن روحانيت در گوشه و كنار هرج و مرج ايجاد مي‌كردند و هرگز داعيه استقلال طلبي و دفاع از استقلال نداشتند، همين حزب توده بودند كه در روستا و شهرها به غارت اموال و به تعدي به مردم مشغول بودند و وابسته به حزب كمونيست شوروي سابق بودند و مساجد و شهرها را به اصطبل اسبهاي خود و سربازخانه تبديل كرده بودند.[10] امّا روحانيت شيعه و مراجع عظام تقليد با صداقت در هر فرصتي از استقلال كشور دفاع نموده‌اند، در كنار اين قشر عظيم فداكار و مبارز اقشار تحصيلكرده در دانشگاه‌ها نيز با هدايت‌پذيري و الهام از اين رهبران مبارزات پي‌گيري داشته و فداكاري نموده‌اند.[11]
علت اصلي محوريت علماء در رهبري جامعه سوابق درخشان مبارزاتي آنها و درك و شعور حمايت مردم از آنها و ساختار ايدئولوژي حاكم بر جامعه ايراني مي‌باشد كه در آن مردم مطيع مراجع تقليد و روحانيت مي‌باشند، نقطه پيوند مستحكم بين مردم و روحانيت شيعه ريشه در قدرت مذهبي در بين مردم شيوه و منش زيستي علماء دارد.[12]
در دوره مبارزات قبل از پيروزي انقلاب نيروهاي مختلفي در صحنه بودند كه ايدئولوژي آنها براي مردم ناشناخته بود كه پس از پيروزي انقلاب آنها از مردم جدا شده و هر يك از اين گروه‌ها راهي براي خود گرفته يا به مردم پيوستند و يا به كارشكني پرداخته و برعليه نظام صف كشيدند، حزب توده و توده‌اي‌ها اغلب قبل پيروزي انقلاب سركوب شدند و بقاياي آنها نيز به خارج گريختند، بقيه گروه‌ها نيز با همراهي نظام ادامه راه دادند، اگرچه عده‌اي از آنها نيز كنار كشيده يا منزوي شدند و يا به خارج از كشور رفتند، مهم مردم بودند كه در صحنه ماندند و از انقلاب خويش دفاع نموده و خواهند نمود.
براي مطالعه بيشتر به كتاب تاريخ سياسي معاصر، نوشته سيد جلال الدين مدني مراجعه كنيد.

———————————————–
[1] . ر.ك: دكتر مهدي ملك زاده، تاريخ انقلاب مشروطيت ايران، چ سوم، تهران، علمي، 1371، ج 1 و 2و 3، ص 238 و 198 و 194 و 357.
[2] . ر.ك: محمد تركان، مدرس در پنج دوره تقنينيه، چ اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1367، ص 6 ـ 7.
[3] . ر.ك: عبدالعلي باقي، مدرس مجاهدي شكست ناپذير، چ اول، قم، انتشارات گواه، 1370، ص 20 ـ 68.
[4] . مانند پيشه وري و تقي زاده و رهبران كمونيست‌ها در ايران و احزاب ديگري كه وابسته به غرب بودند.
[5] . سيد جلال الدين مدني، تاريخ سياسي معاصر، چ سوم، قم، جامعه مدرسين، بي‌تا، ص 170 ـ 235.
[6] . روحاني، نهضت امام خميني، چ اول، تهران، مركز اسناد، 1372، ج 3، ص 80.
[7] . همان، ص 71.
[8] . ر.ك: مهدي ملك زاده، پيشين، علماي نجف و مشروطه.
[9] . مدني، پيشين، ج 2، ص 12.
[10] . ر.ك: محمد جواد، مجاهد، جنايات كمونيست با وعده و وعيد، چ اول، مشهد، انتشارات سعيد، 1354، ص 50 ـ 92.
[11] . مدني، پيشين، ص 325 و 440.
[12] . ر.ك: علامه اميني، شهيدان راه فضيلت، چ اول، تهران، انتشارات روزبه، بي‌تا، ص 411.
( اندیشه قم )

موضوعات: دهه فجر  لینک ثابت



 [ 11:05:00 ق.ظ ]





  پى آمدها و دست آوردهاى انقلاب اسلامى چه بود؟   ...


در بهمن ماه 1357 خورشيدى، تحولى بزرگ و شگرف و از ديدگاه امام امت، «معجزه ى الهى» در تاريخ ايران و جهان اسلام و حتى جهان بشريت رخ داد كه همه ى انديشمندان و تحليل گران علوم سياسى، تاريخ نگاران و سياست مداران دنيا را به شگفتى واداشت; زيرا هيچ يك از آنان، حتى سازمان هايى كه به انبوه اطلاعات حسّاس و سرّى دسترسى داشتند، نتوانستند رخ دادن انقلاب اسلامى ايران را در چنين زمان و موقعيّت منطقه اى و در اين شكل و ماهيّت، پيش بينى كنند.
تاكنون درباره ى اهميت انقلاب، پژوهش هاى فراوانى انجام شده و هر كس به فراخور دانش و توان فكرى خود در اين باره سخن گفته است، ولى مهم ترين نكته در اين انقلاب، پيروزى مكتب، ايدئولوژى و فرهنگ اسلام در همه ى جنبه هاى ايدئولوژيك، سياسى و فرهنگى بود و در يك كلام بايد گفت اين انقلاب، انقلاب اسلامى بود.
بررسى پى آمدها و دست آوردهاى انقلاب اسلامى به پژوهش مفصّل و تحليل مستقل نياز دارد كه در گنجايش اين بحث نيست. اين گفتار به طور فشرده به مهم ترين دست آوردها و بازتاب هاى انقلاب مى پردازد.
- دست آوردهاى انقلاب اسلامى در داخل كشور
دست آوردهاى داخلى را در چهار محور سياسى، فرهنگى، اقتصادى و نظامى مى توان بررسى كرد:
الف ـ دست آوردهاى سياسى
1. سرنگونى نظام شاهنشاهى
بيست و پنج قرن حاكميت نظام شاهنشاهى بر ايران، معيارهايى را بر اين كشور حاكم ساخته بود كه در هيچ يك از آن ها، سعادت، عزّت و سربلندى ملّت جايى نداشت. در فرهنگ مردم، نظام شاهنشاهى با زور، زر، تزوير، فساد، حق كشى و بى عدالتى و در يك كلام، ضدارزش ها مترادف بود كه هر يك از آن ها براى به تباهى كشاندن سرنوشت يك ملت، كافى است.
از يك سو، رژيم پهلوى به پندار حاكميّت 2500 ساله ى نظام شاهنشاهى بر ايران، حيات و دوام خود را سنّت قطعى و محتوم تاريخى مى دانست. از سوى ديگر، سرمايه گذارى هاى امريكا و غرب در ايران، رژيم شاه را چنان مقتدر و مسلّح ساخته بود كه هرگونه تصوّر تزلزل يا سقوط آن را ناممكن مى ساخت. با اين حال، انقلاب اسلامى در عينى ترين دست آورد خود، اين نظام را درهم كوبيد و نهال طيبه ى «استقلال، آزادى و جمهورى اسلامى» را در اين كشور آبيارى كرد.
2. استقرار نظام جمهورى اسلامى
نظام هاى رايج سياسى در نظريه هاى انديشمندان جهان ريشه دارد كه در طول تاريخ بر اساس نيازهاى مقطعى، به آن دست يافته اند. براى نمونه، پس از تجربه ى قرون وسطى در اروپا و حاكميت زورمدارانه ى كليسا به نام دين، «ليبرال دموكراسى» غرب، راه كارِ كنار نهادن دين و ناكارآمد جلوه دادن آن را برگزيد. در اين رهگذر، با اثرپذيرى انديشمندان مسلمان از اين نظريه، كم كم اسلام به مجموعه اى از احكام فردىِ بى تأثير و كم محتوا تبديل شد كه در سرنوشت اجتماعى بشر هيچ نقشى نداشت.
انقلاب اسلامى، حاكميت اسلام و ارزش هاى اسلامى را در قالب نظام جمهورى اسلامى پديد آورد و با تبلور يافتن جنبه هاى سياسى احكام اسلام در قانون اساسى، دگرگونى هاى كلى در اصول، جهت گيرى ها و سياست هاى داخلى و بين المللى كشور رخ داد. دو مورد از مهم ترين دگرگونى ها عبارت است از:
الف ـ شكل گيرى نظام مبتنى بر ولايت فقيه.
ب ـ افزايش نقش مردم در تعيين سرنوشت خويش با گسترش آزادى هاى سياسى در جامعه.
3. افزايش آگاهى و بينش سياسى مردم
دور نگه داشتن مردم از مسايل و واقعيت هاى جامعه، از سياست هاى رژيم هاى نامشروع، براى تداوم حيات خويش است. رژيم پهلوى نيز با پى گيرى همين هدف، مى كوشيد بينش اجتماعى و سياسى مردم افزايش نيابد و جامعه هم چنان در بى خبرى و بى تفاوتى به سر برد.
با پيروزى انقلاب اسلامى، افزايش آگاهى ها و تقويت بينش سياسى مردم به عنوان اصلى مهم در قانون اساسى جمهورى اسلامى، سرلوحه ى برنامه ريزى هاى كشور قرار گرفت. بدين ترتيب، مردم به منزله ى صاحبان اصلى انقلاب و ولىّ نعمت نظام، با ايده ها و آرمان هاى خويش به يارى حكومت اسلامى شتافتند.
4. استقلال و دگرگونى اصول سياست خارجى
يكى ديگر از مهم ترين دست آوردهاى انقلاب اسلامى، استقلال سياسى در كشورى است كه به گواهى تاريخ، دست كم در دوران معاصر همواره زير نفوذ قدرت هاى استعمارى و بيگانه بوده است. پس از جنگ جهانى دوم و صف بندى بلوك غرب و شرق، امريكا به صورت قدرت خارجى بى رقيب در عرصه ى سياست و اقتصاد ايران درآمد، به گونه اى كه سفير امريكا در ايران به نزديك ترين مشاور شاه و دربار تبديل شد. امام خمينى(رحمهم الله) در وصف دولت شاهنشاهى ايران مى فرمود:
يك مملكتى كه استقلال ندارد و وابسته به غير است و همه اش به عمل ايشان (يعنى شاه) وابسته به غير شده، به اين نمى شود گفت يك مملكت متمدن.[1]
بارى، آرمان استقلال طلبى مردم در زمان انقلاب در شعار «نه شرقى، نه غربى، جمهورى اسلامى» تبلور يافت و پس از پيروزى انقلاب اسلامى در كلام امام خمينى و متن قانون اساسى نمودار شد:
سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران براساس نفى هرگونه سلطه جويى و سلطه پذيرى، حفظ استقلال همه جانبه و تماميت ارضى كشور، دفاع از حقوق مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت هاى سلطه گر و روابط صلح آميز با دول غير محارب استوار است.[2]
ب ـ دست آوردهاى فرهنگى
رژيم پهلوى، برنامه ى ايده آل خود را براى آينده ى ايران بر پايه ى استقرار رژيمى به سبك غرب بنا نهاده بود. در پرتو اين سياست، معيارها و ارزش هاى غربى در عرصه هاى سياسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى ايران حكم فرما شد و كشور به سوى فراموشى تاريخ گذشته و ارزش هاى دينى و اسلامى خويش پيش رفت. الگوى استعمار و استبداد بر «استحاله ى فرهنگى» ايران پايه ريزى شده بود و براى تحقق اين هدف شوم، عرصه هاى گوناگون اجتماع مانند: هنر و ادبيات، سينما، تئاتر، راديو و تلويزيون، مطبوعات، كتاب، سيستم آموزش كشور، مدارس، دبيرستان ها، دانشگاه ها و … به كنترل ارزش هاى غربى درآمد. «افكار عمومى به ويژه نوجوانان وجوانان در معرض بمباران تفرقه و ترويج ابتذال و اباحى گرى قرار گرفت تا بدين وسيله، هويت اسلامى ـ ملى به فراموشى سپرده شود و فرهنگ غرب به طور تمام عيار پذيرفته شود».[3]
انقلاب اسلامى كه در درجه ى اول، يك انقلاب فرهنگى بود، با تعميم خود باورى فرهنگى و گسترش شعاير دينى، زمينه را براى تقويت پايه هاى ايمانى مردم، كاهش بزه كارى و خطاهاى اجتماعى و پرورش نسل هاى خودباور فراهم كرد. هم چنين با عمومى كردن آموزش در سطح جامعه و افزايش سطح علمى دانش آموختگان، به رشد استعدادها و شكوفايى قدرت ابتكار مردم به ويژه جوانان، يارى رساند. افزون بر آن، با دگرگون ساختن نگرش زن مسلمان به خود و محيط پيرامون خويش، وى را به بازيابى جايگاه و نقش واقعى زنان ايرانى در خانواده و جامعه فراخواند.
ج ـ دست آوردهاى نظامى
انقلاب اسلامى، با بسيج مردم به پيروزى رسيد و با پشتيبانى آنان توانست از جنگ تحميلى گسترده و تحرك هاى تجزيه طلبانه، سربلند بيرون آيد. بدين ترتيب، جمهورى اسلامى به ثبات و امنيت ملى و اعتبار بين المللى دست يافت.
بحث را با سخن امام خمينى(رحمهم الله) درباره ى دست آوردهاى دفاع مقدس به پايان مى بريم. ايشان فرموده است:
در يك تحليل منصفانه از حوادث انقلاب… بايد عرض كنم كه انقلاب اسلامى ايران در اكثر اهداف و زمينه ها موفق بوده است… حتى در جنگ، پيروزى از آنِ ملت ما گرديده و دشمنان در تحميل آن همه خسارات، چيزى به دست نياوردند. البتّه اگر همه ى علل و اسباب را در اختيار داشتيم، در جنگ به اهداف بلندتر و بالاترى مى نگريستيم و مى رسيديم، ولى اين بدان معنى نيست كه در هدف اساسى خود كه همان دفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام بود، مغلوب خصم شده ايم. هر روز ما در جنگ بركتى داشته ايم… ما انقلاب مان را در جنگ به جهان صادر نموده ايم. ما مظلوميت خويش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده ايم. ما در جنگ، پرده از چهره ى تزوير جهان خواران كنار زديم. ما در جنگ، دوستان و دشمنان مان را شناخته ايم. ما در جنگ، به اين نتيجه رسيده ايم كه بايد روى پاى خودمان بايستيم. ما در جنگ، ابهّت دو ابرقدرت شرق و غرب را شكستيم. ما در جنگ، ريشه هاى انقلاب پربار اسلامى مان را محكم كرديم. ما در جنگ، به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان داديم كه عليه تمامى قدرت ها و ابرقدرت ها ساليان دراز مى توان مبارزه كرد… تنها در جنگ بود كه صنايع نظامى ما از رشد آن چنان برخوردار شد و از همه مهم تر، استمرار روح اسلام انقلابى در پرتو جنگ تحقق يافت.[4]
- دست آوردهاى انقلاب اسلامى در خارج از كشور
انقلاب اسلامى افزون بر دست آوردهاى داخلى، پى آمدهاى مهمى نيز براى بشر امروز و محرومان جهان به ارمغان آورد كه در مسايل استراتژيك جهان، بازتاب گسترده اى داشته است. اينك به طور گذرا، از آن ها ياد مى كنيم:
الف. جهان اسلام و مسلمانان جهان
1. تجديد حيات اسلام به عنوان نظام سياسى برتر
2. ظهور جنبش ها و احزاب اسلامى و اصول گرايى اسلامى
3. پى ريزى يك قطب قدرت جهانى در دنياى اسلام
ب. ديگر جهانيان
انقلاب اسلامى از يك سو سبب روى آوردن مردم جهان به دين، رشد گرايش هاى معنوى و تضعيف انديشه هاى مادى گرايانه شد و از سوى ديگر، به الگوى مبارزه ى مردم ستم ديده در مناطق گوناگون جهان تبديل گشت. براى مثال، پس از پيروزى انقلاب اسلامى، «الهيات رهايى بخش» به معناى پناه بردن مردم به كليسا براى رهايى از مشكلات اجتماعى و سياسى، در امريكاى لاتين رشد كرد و شمار انجمن هاى مسيحى سياسى، افزايش چشم گيرى يافت.[5]
گفتنى است افزون بر دست آوردهاى ياد شده، پيروزى انقلاب اسلامى در مسايل استراتژيك منطقه اى و جهانى، بازتاب گسترده اى داشته كه ورود به آن از حوصله ى اين گفتار خارج است.
پی نوشتها:
[1]. صحيفه ى نور، ج 2، ص 407.
[2]- قانون اساسى، اصل 152.
[3]. غرب زدگى، جلال آل احمد، تهران، رواق، 1365، ص 217.
[4]. صحيفه ى نور، ج 21، ص 94.
[5]. براى آگاهى بيشتر ر.ك: فيدل كاسترو و مذهب، گفتوگوى فيدل كاسترو با كشيش فرى بتو، برگردان: حسن پستا و سيروس طاهباز، تهران، نشر همبستگى، چ اول، 1367; كليساى شورشى، كاميلو تورس، برگردان: جواد يوسفيان، تهران، نشر نى، 1368.

موضوعات: دهه فجر  لینک ثابت



 [ 10:56:00 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما