مدرسه علمیه الزهرا(س)قروه
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
فروردین 1403
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31








جستجو





حدیث روز







محتواها





فال حافظ





پاسخگویی آنلاین به شبهات





حدیث





قرآن آنلاین





اوقات شرعی





لحظه شمار غیبت













لااله الا الله ملک الحق المبین

ذکر کاشف الکرب

  حدیث روز   ...

تعجب از بعضی آرزوها ! :




بسم الله الرحمن الرحیم
امام علی علیه السلام :
در شگفتم از كسى كه اختياردار اجل خود نيست، چگونه آرزوي طولانی مى كند!



موضوعات: حدیث روز, انتخابات  لینک ثابت



[شنبه 1392-06-30] [ 09:03:00 ب.ظ ]





  او که زمین را ترک کرد تا آسمانی شود   ...



خاطره خواندنی یک خلبان از شهید چمران


حس کنجکاوی ام باعث شد تا خودم از او دعوت نمایم . وقتی به چشمانش نگاه کرده و خودم رو معرفی کردم ، صلابت خاصی در چهره اش دیدم . کلام او که با سادگی خاصی ادا می شد به دل می چسبید،خلاصه دست او رو گرفته و به کابین اوردم . و این اولین باب آشنایی ام با او بود.
خاطره خواندنی یک خلبان از شهید چمران

آن چه خواهید خواند، روایتی است از افسر خلبان «مدرسی» درباره ی آشنایی و دیدارهایش با شهید دکتر «مصطفی چمران».شرحِ جناب «مدرسی» آن قدر جذاب و نمکین است که احتیاج به توضیح دیگری ندارد:

«…فکر می کنم همون اوایل جنگ بود که با دکتر ” مصطفی چمران ” در یکی از پرواز هایم به منطقه جنگی آشنا شدم. واحد عملیات گفته بود آقای دکتر رو به کابین آورده و به اصطلاح تحویل اش بگیرید ! من به شخصه نخستین باری بود که با چنین پیغام عجیبی از سوی واحد عملیات مواجه می شدم ! آخه بالاترین مقام رسمی هم که سوار قارقارک مون می شد ، کسی به ما نمی گفت که او رو به کابین آورده یا تحویل بگیریم .. معمولآ به خواست و اراده خلبان و یا گروه پروازی شخصی رو به کابین دعوت می کردیم . اما عجیب تر آن که وقتی لودمستر هواپیما از آقای دکتر خواهش می کنه که به کابین تشریف بیاره ، او با بزرگواری خاص خودش تشکر کرده و گفته بود جایم همین پائین راحت است ..

حس کنجکاوی ام باعث شد تا خودم از او دعوت نمایم . وقتی به چشمانش نگاه کرده و خودم رو معرفی کردم ، صلابت خاصی در چهره اش دیدم . کلام او که با سادگی خاصی ادا می شد به دل می چسبید،خلاصه دست او رو گرفته و به کابین اوردم . و این اولین باب آشنایی ام با او بود.


بعد ها هر وقت او را در ماموریت هایم می دیدم ، انگار که سال ها همدیگر رو می شناسیم و صمیمانه دقایقی همدیگر رو در اغوش می گرفتیم .بدین سان دوستی من با شهید چمران آغاز شد. طولی نکشید که به عنوان وزیر دفاع منصوب شد. راستش رو بخواهید بعد از این انتصاب دیگه کم تر سعی می کردم به او نزدیک شده و مثل سابق حال و روزش رو جویا شوم. چون دوست نداشتم همکارانم این ارتباط رو پاچه خواری تصور کنند. !

اگه اشتباه نکنم در غائله کردستان بود که برای حمل مجروح به اون منطقه رفته بودیم. این بار هم قبل از پرواز دکتر ” چمران ” با خانم جوانی پای هواپیما اومد .در همون نگاه نخست احساس کردم که از آشنایان او باید باشد. خیلی گرم و دوستانه با من برخورد کرد. هر دوی آن ها رو به کابین هواپیما دعوت کردم .

هنوز تیک آف نکرده بودیم . دکتر من رو به همون خانم که فهمیدم همسرش است معرفی کرد . اهل لبنان بود . همین جوری با دکتر و همسرش غرق صحبت بودم که ناگهان دیدم خدا بیامرز از کیف دستی اش یک کتاب با جلدی آبی بیرون آورده و در حال نوشتن در داخل جلدش است .. بعد از این که امضایش تموم شد با لبخند خاصی تحویل من داده و گفت .. چون گفتی اهل مطالعه هستی این رو یادگاری از من داشته باش . نام کتاب ” سیمای پاسدار ” بود . وقتی به درون جلدش نگاه کردم دیدم نوشته .. ” تقدیم به دوست بسیار عزیزم آقای بهروز مدرسی و … “

انگار همین دیروز بود .. یادمه همسر دکتر چمران به من گفت .. خیلی حوصله ام در کاخ نخست وزیری سر می رود .. کسی همزبون و همدم ندارم .. ! بهش گفتم می خواهی به همسرم بگم روزها بیاد پیش شما !؟ و او صمیمانه تشکر کرد.
نمی دونم چند ماه یا چند سال از آشنایی من با دکتر و همسرش گذشته بود که در شب عروسی برادر ناتنی ام ( علی فرزند بزرگ مادرم از همسرش ) بودم که شنیدم دکتر شهید شده است. بی اختیار زدم زیر گریه .. و یواشکی به همسرم گفتم : من حالم خوب نیست یک جور به مامانم ندا بده تا ازمجلس به خونه بروم . از باشگاه زدم بیرون ..

در یکی از خیابان های جیحون جنوبی برو بچه های بسیج و کمیته که راه رو برای بازبینی مسدود کرده بودند .. وقتی چراغ قوه به چشمان من انداختند و آن ها را متورم و قرمز دیدند.از من خواستند پیاده شوم .! و برخورد تندی کردند ! وقتی دلیل اعمال غیر طبیعی اون ها رو پرسیدم ، گفتند به خاطر شهادت دکتر چمران است! و ما یک زمانی از یاران نزدیک او بودیم .گفتم : امضای دکتر رو می شناسید !؟ و سپس از داشبورد ماشین ام کتابی رو که دکتر امضا کرده بود نشون دادم .. نمی دونید چه منقلب شدند و با احترام خاصی بدرقه ام کردند .

منبع: فرهنگ نیوز

موضوعات: تاشهدا  لینک ثابت



 [ 08:53:00 ب.ظ ]





  برای چشم هایم نماز باران بخوان   ...

 

اینجا کسی برای تو جا وا نمی کند


این خاک احترام به دریا نمی کند


نامت برای دفع بلا روی طاقچه است


ورنه کسی نگاه به آقا نمی کند . . .


اَللّــهُمَّ عَــجِّل لِــوَلیِّکَــ الــفَـرَج



http://upcity.ir/images2/42629893219574779286.jpg


موضوعات: دل نوشته  لینک ثابت



 [ 08:43:00 ب.ظ ]





  قسمتی ازسخنرانی شهیدشوشتری:   ...

 قسمتی از سخنرانی شهید شوشتری

 


دیروزازهرچه بود گذشتیم،امروزازهرچه بودیم                                            

آنجاپشت خاکریزبودیم واینجادرپناه میز

دیروزدنبال گمنامی بودیم وامروزمواظبیم ناممان گم نشود

جبهه بوی ایمان میدادواینجاایمانمان بومیدهد

الهی نصیرمان باش تابصیرگردیم،بصیرمان کنتاازمسیربرنگردیم،آزادمان کن تااسیرنگردیم!!!

برای شادی روح

 

موضوعات: فراماسونری, تاشهدا  لینک ثابت



[چهارشنبه 1392-04-12] [ 11:53:00 ق.ظ ]





  حکمتهای وضو, سجده, نماز به سمت قبله وچرا باید بر خاک سجده کرد   ...

حکمتهای وضو, سجده, نماز به سمت قبله وچرا باید بر خاک سجده کرد




بدن شما به طور روزانه مقداری امواج الکترو مغناطیسی دریافت می کند شما امواج الکترو مغنا طیس را که ازتجهیزات الکتریکی استفاده می کنید و نمی توانید هم کنار بگذارید دریافت می کنید همچینین از طریق لامپهای روشن که حتی برای یک ساعت هم خاموش نمی شود شما منبعی هستيد که مقدار زیادی امواج الکترومغناطیسی دریافت می کنید ، به عبارت دیگر شما با امواج الکترو مغناطیسی شارژ می شوید بدون اینکه بفهمید سر درد دارید ! احساس ناراحتی می کنید تنبلی در کار و مکانهای مختلف راه حل این مشکلات چیست یک دانشمند غیر مسلمان از اروپا تحقیقات را شامل یافتن بهترین روش برای خارج کردن امواج الکترومغناطیسی که بدن آسیب می رساند را انجام داد با گذاشتن پیشانی تان بیشتر از یک بار بروی زمین ، زمین امواج الکترو مغناطیسی را تخلیه خواهد کرد این شبیه اتصال زمین به ساختمانهای است که احتمال بر خورد سیگنالهای الکتریکی مانند رعد و برق وجود دارد تا امواج از طریق زمین تخلیه شود آنچه این تحقیق را بیشتر شگفت انگیز می کند بهترین راه که پیشانی تان را بر خاک بگذارید حالتی است که رو به مرکز زمین باشید چرا که در این حالت امواج الکترو مغناطیسی بهتر تخلیه خواهد شد و بیشتر تعجب خواهبد کرد که بدانید بر اساس اصول علمی ثابت شده مر کز زمین مکه است و کعبه درست وسط زمین است بنابراین سجده در نمازتان بهترین راه تخلیه سیگنالهای مضر از بدن است.

بارهاي زائدي که در اثر تحريکات الکتريکي اعصاب به وجود مي آيند هم شبيه ميدان بدن و هم بر امواج مغزي اثر سو دارند. و اين اثرات در نواحي که اعصاب در آن تحرک بيشتري دارند، خطرات جديتري ايجاد مي کنندو بايد هرچه سريعتر از آن نواحي دور شوند. به طرز حيرت آوري مي بينيم که اين نواحي دقيقا نواحي هستند که در وضو شسته مي شوند و بنابر تحقيقات صورت گرفته، بهترين راه دفع اين بارهاي زائد استفاده از يک ماده رساناست که سريعترين و ارزانترين و بي ضررترين ماده براي اين کار آب است و جالب اينجاست که آب هرچه خالص تر باشد سريعتر بارهاي ساکن را از بدن ما به اطراف گسيل مي دهد و هيچ مايعي مثل آب خالصي که در وضو به انسان سفارش شده اين اثر را ندارد.

نماز و امواج مغزي:

با دفع بارهاي زائد بدن در وضو امواج مغزي در ايده ال ترين حالت قرار مي گيرند. علاوه بر آن حالت تمرکزي که در هنگام نماز در انسان به وجود مي آيد، تشعشع امواج آلفا را به اندازه قابل توجهي بالا مي برد و توانايي مغز را در توليد اين امواج بالا مي برد

موضوعات: فراماسونری, مناجات  لینک ثابت



[یکشنبه 1392-04-09] [ 10:57:00 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما