نماز داراي

مراتبي است؛ نماز عوام، نماز خواص و نماز اخصّ الخواص

نماز عوام

مرتبۀ اوّل نماز كه معمولاً مربوط به انسان‌هاي عادي است، همان لقلقۀ زبان می‌باشد و اصطلاحاً به آن نماز لساني گفته می‌شود. ‌كلمات آن درست ادا می‌شود و قيام، قعود، ركوع و سجود آن به درستي انجام می‌پذیرد. اين نماز براي انسان رفع تكليف مي‌كند و باعث می‌شود چنين انساني تارك الصلاة نباشد. يعني جزء كافران به شمار نرود و به اندازۀ وسعش هم مي‌تواند نيروي كنترل كننده از گناهان باشد. شاید بتوان گفت نود درصد مردم همين نماز لساني را مي‌خوانند. طبق تحقيقاتي كه به عمل آمده تعداد افرادي كه نماز خوان بوده‌اند و جرم و جنايت مرتكب شده‌اند، نسبت به افراد «تارك‌ الصّلاة» كه مرتكب اعمال خلاف شده‌اند، خيلي كمتر است. اين نتيجه نشان مي‌دهد كه همين نماز زباني و اينكه شخصي اهل نمار جماعت و مسجد باشد، و لو اينكه آن مسجد رفتن هم ظاهري باشد، بالأخره او را در جاهايي نجات مي‌دهد و به نفع انسان عمل مي‌كند. اين مرتبه نماز از نظر فقهي صحيح است و قضا هم ندارد.

نماز خواص

مرتبۀ دوّم نماز كه از اهميّت بالاتري بر خوردار است، نمازي است كه همراه با خضوع و خشوع باشد. یعنی علاوه بر آنکه نمازگزار رعایت آداب ظاهری را در نماز می‌کند، دل او نیز به ياد خدا خاشع باشد. در حالي كه زبان نماز مي‌خواند، دل او هم نماز بخواند. وقتي شخص مي‌گويد:«ايّاك نعبد و ايّاك نستعين»، دل نيز واقعاً خاشع در برابر خداوند باشد و همين آيۀ شریفه را بخواند. خشيت خداوندي بر دل چنین نمازگزاری حكمفرما می‌شود و او را در شمار مؤمنین قرار می‌دهد. خداوند متعال در قرآن شريف مي‌فرمايد:

«بِسمِ‌ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحيِمِ، قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ، الَّذينَ هُمْ في‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ، وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون» [20]

به نام خداوند بخشنده مهربان. حقّا كه گروندگان رستگار شدند؛ آنان كه در نمازشان فروتنند و آنان كه از هر بيهوده و زشتي رويگردانند. در اين مرتبه از نماز، دل انسان در برابر خدای سبحان، مؤدّب است. همانگونه که نمازگزار مراعات ادب ظاهری را در نماز می‌کند؛ به اطراف نگاه نمی‌كند و نظير كسي كه در مقابل بزرگي ايستاده است، دست‌ها را با احترام روي دو پا می‌گذارد و نماز می‌خواند. به اين نماز، نماز همراه با خضوع و خشوع مي‌گويند و رستگار آن كسي است دل خود را در نماز همراه کند و خودش و دلش در برابر پروردگار متعال مؤدّب باشند. به عبارت ديگر مي‌توان گفت خضوع يعني رعايت ادب ظاهري در نماز و خشوع يعني ادب دل و همراهی دل در نماز. از پيامبر اكرم«صلی الله علیه وآله و سلم» سؤال شد خشوع چيست؟ حضرت فرمودند: «خشوع عبارت است از تواضع و فروتني در نماز و اينكه بنده قلب خود را به طور كامل متوجّه خدا سازد.» [21] حضور قلب در عبادات، روح و روان آن‌ها محسوب مي‌شود و نورانيّت و مراتب كمال‌ عبادت‌ها به‌ خشوع و مراتب آن بستگي دارد. هيچ عبادتي بدون حضور قلب، مقبول درگاه احديّت واقع نمي‌شود و مورد لطف و رحمت ربوبي قرار نمي‌گيرد. خواندن نماز واقعي برای کسانی كه به مقام خشوع نرسيده باشند، دشوار و سنگين است. چنين افرادي به خاطر ترس از جهنّم و طمع بهشت نماز مي‌خوانند. هرکسی مي‌تواند در نماز، خضوع و خشوع را مراعات كند، به شرط آنكه تمرين كافي در اين زمينه داشته باشد و نيز داراي اراده‌اي قوي باشد. البته توجّه به ‌اينکه اینگونه توفیقات را خدا بايد بدهد، ضروري است.

نماز اخصّ الخواص

مرتبه سوّم از نماز اين است كه انسان خود را در محضر خدا مي‌يابد. علاوه بر اينكه با دل خود درمي‌يابد در محضر خداست و خدا با او حرف مي‌زند. درك مي‌كند که او نيز با خداوند حرف مي‌زند. در اين صورت، نماز گفتگو و يك مكالمه‌اي مي‌گردد و هرچه انسان در اين راه جلوتر برود، نماز او به صورت يك معاشقه در مي‌آيد. آدمی به هر درجه از كمال كه برسد و معرفت به خدا پيدا كند، خدا نيز به همان اندازه توجّه به او دارد. اگر نماز کسی زباني شد، به همان اندازه خدا او را ياد مي‌كند و اگر نماز قلبي شد، به همان میزان، توجّه حق تعالی را به همراه دارد. در واقع مي‌توان گفت در مرتبۀ سوّم نماز، نمازگزار عاشق خداوند و خداوند عاشق او است. طبق نقل مشهور، خداوند عزّوجل در روايت قدسي مي‌فرمايد:

«مَنْ طَلَبَني وَجَدَني، وَ مَنْ وَجَدَني عَرَفَني، وَ مَنْ عَرَفَني أحَبَّني، وَ مَنْ أحَبَّني عَشَقَني، وَ مَنْ عَشَقَني عَشَقْتُهُ وَ مَنْ عَشَقْتُهُ قَتَلْتُهُ، وَ مَنْ قَتَلْتُهُ فَعَلَيَّ دِيَتُهُ، وَ مَنْ عَلَيَّ دِيَتُهُ فَأَنَا دِيَتُه»

در حقیقت، كسي كه خداوند را كه مستجمع جميع كمالات است مي‌يابد، مطمئنّاً عاشق او مي‌شود و ذات باری تعالی مي‌فرمايد: در اين صورت من نيز عاشق او مي‌شوم و از اينجا به بعد، نفس كُشي سالک پيش مي‌آيد و به جايی مي‌رسد كه وقتي عاشق خداوند شد، بابت اين عشق، نفس امّارۀ خود را مي‌كشد و چنين انساني خدايي مي‌شود و به كمك و لطف خودِ خداوند تبارک و تعالی، كليۀ صفات رذيله را در وجود خود نابود مي‌كند. پاداش اين نابودي صفات رذيله، به دست آوردن خود خدا است. يعني رسيدن به مقام لقاء الله و مقام فناء.اگر کسی به چنين مقامی نائل آید، خداوند بر دلش حكومت مي‌كند. ديگر به جز خداوند، هيچ موجودی در نظر او جلوه ندارد. به قول شاعر:

بـه دريا بنـگـرم دريـا تـو بينم به صحـرا بنگرم صحرا تو بينم

به هرجا بنگرم، كوه ‌و در و ‌دشت نشان از روي زيبـاي تـو بيـنم

مرگ در راه خدای سبحان، برای چنين انساني از عسل شیرین‌تر است. شهادت در راه خداوند، بالاترين لذّت را براي او دارد. وقتي انسان به واسطۀ نماز به اين مراحل برسد، ديگر حتماً گناه نمي‌كند و چنين نمازي همان است كه قرآن کریم دربارۀ آن می‌فرماید:

«وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهي‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَصْنَعُون» [22]

و نماز را برپا دار؛ زيرا نماز از گناهان بزرگ و آنچه ناپسند است باز مى‌دارد، و البته ياد خدا بودن بزرگتر است، و خدا مى‏داند چه مى‏كنيد. اين نماز باعث مي‌شود نمازگزار همه‌ جا را محضر خداوند بیابد. چنين انساني در محضر خدا است و مانند انسان تشنه که آب می‌نوشد و سيراب بودن را حس می‌کند، خداوند را مي‌يابد. «يابيدني‌ها» قابل وصف نيستند. بعضی چیزها دانستنی است، نظیر اینکه بايد همۀ جوان‌ها به مطالعۀ اصول دين بپردازند و آن اصول را بدانند تا شبهات دینی و مذهبی در آنان اثر سوء نگذارد. ولی این دانستنی‌ها به تنهائی کافی نیستند و کاربرد ندارند. چه موقع كاربرد پيدا مي‌كند؟ وقتي كه اين علوم، يابيدني شود. و صرفاً با عبادت و ارتباط مستمر با حق تعالی، علوم دانستنی به علوم یافتنی مبدّل می‌شود. قرآن کریم در اين مورد می‌فرماید:

«وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقينُ» [23]

پروردگارت را پرستش كن تا يقين پيدا کني.

خداوند می‌فرماید: اي انسان! ابتدا بايد مقام عبوديّت پيدا كني تا بعد از آن به مقام يقين نائل آيي؛ يعني مرتبۀ يقين وابسته به عبادت است. بعد از رسيدن به مقام عبوديّت و يقين، اصول دين و عقايد تشيّع، براي سالک يابيدني مي‌شود. رسیدن به اين مقام نیز احتياج به سواد و علم آموزي ندارد. در روايت است كه رسول خدا«صلی الله علیه وآله و سلم» صبح هنگام جواني را در مسجد ديدند. پیامبر«صلی الله علیه وآله و سلم» با نگاهي به او، متوجّه شدند اين جوان در حال سير در عالم ديگري است. به او فرمودند: «كَيْفَ أَصْبَحْتَ؟» جوان جواب داد: «أَصْبَحْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مُوقِناً» يعني من به جایي رسيده‌ام كه همه چيز را باوركرده‌ام و به مقام يقين رسيده‌ام و حقيقت دين را يافته‌ام. سپس برداشت‌هاي معنوي و آنچه يابيده بود را بيان نمود. پس از آن پیامبر اکرم«صلی الله علیه وآله و سلم» به اصحاب خود فرمودند: خداوند، قلب این جوان را به نور ایمان روشن کرده است. [24] اين چنين عبادت و نماز خواندن، موجب برون رفت سالک از ورطۀ غفلت و رسیدن وی به مقام يقظه و بیداری مي‌شود و او را به مقام آدمیّت می‌رساند.


موضوعات: دینی مذهبی  لینک ثابت



[شنبه 1393-01-16] [ 10:36:00 ق.ظ ]