کنار دکه ی روزنامه فروشی سر کوچه
مادر دست در جیبش کرد و پانصد تومان به دخترش داد و گفت
بنداز تو صندوق صدقه
دختر رفت و تا برگشت پسری جلوی او و مادرش ظاهر شد
با لحنی آرام گفت
خدا خیرتون بده که صدقه دادید
ولی کاش حجابتون رو هم درست کنید
میشه لطفا؟
مادر که توقع چنین برخورد منطقی ای را نداشت
گفت:بله… حتما!
دستش را برد و روسری اش را جلو کشید
دختر هم به تبعیت از مادرش همین کار ار تکرار کرد
پسر تشکر کرد و رفت
مادر با خودش فکر می کرد
تا به حال به این مسئله توجه نکرده بود که
صدقه مستحب است و حجاب…
واجب…

موضوعات: داستانک  لینک ثابت



[یکشنبه 1391-05-15] [ 03:32:00 ب.ظ ]