در محضر آیت الله مجتبی تهرانی

قارون با حضرت موسی، خیلی بد عمل کرد و حتی تهمت بسیار بدی هم
به حضرت موسی زد كه خدا هم بعداً قارون را پیش مردم، راجع به همان تهمت، رسوا کرد.
حضرت موسی به سجده افتاد و شروع کرد به گریه کردن.
به خدا گفت: خدایا اگر من پیغمبر تو هستم، انتقام من را از قارون بگیر
و من را بر او مسلط کن.
خدا هم کم نگذاشت. به حضرت موسی وحی کرد كه من زمین را در اختیار تو
قرار دادم كه فرمان تو را ببرد. هر فرمانی به زمین بدهی، فرمانبردار تو است.
تو هر کاری می‏ خواهي انجام دهي، بکن!
حضرت موسی به آن زمینی که قارون روی آن ایستاده بود فرمان داد که او را ببلعد.
یک مرتبه زمین باز شد و قارون تا زانوهایش در زمین فرو رفت.
قارون به حضرت موسی رو کرد و گفت: ما را عفومان کن! ما را ببخش! ما بد کردیم.
حضرت موسی او را نبخشید. حضرت براي بار دوم به زمین امر کرد
و او تا کمرش در زمین فرو رفت. دوباره قارون به حضرت موسی رو کرد و گفت:
ما را ببخش! ما بد کردیم.
گفت: نمی‏ بخشم.
بار سوم؛ حضرت موسی امر کرد به زمین كه او را ببلع!
قارون تا گردن در زمين فرو رفت. بار سوم به حضرت موسی گفت:
ما بد کردیم؛ تو ما را عفو کن! حضرت او را نبخشید و براي بار چهارم به زمین امر کرد
و قارون از بین رفت.
حالا حرف من را همه ‏تان خوب گوش کنید. به موسی وحی آمد یا موسی!
می‏ دانی چرا او را نبخشیدی؟ جهتش این بود كه تو خالق او نبودی.
او اگر به من رو آورده بود، من او را می‏بخشیدم.
چند بار از تو طلب عفو کرد و تو او را نبخشیدی!
اگر یک دفعه به من گفته بود، من او را می‏ بخشیدم.

رمضان 89 - شب بیست و سوم

موضوعات: همنشینی با بزرگان  لینک ثابت



[سه شنبه 1391-05-17] [ 12:24:00 ب.ظ ]