4- شریعت ستیزی و فقه گریزی
وجه مشترک دیگر همه این فرقه های نوظهور غربی و شرقی و پاره ای از خانقاه نشینان مسلمان فقه ستیزی و شریعت گریزی است.
نمونه ها:
1-4. اوشو و نفی شریعت
از کسانی که با دین و دینداری بسیار مخالف است اوشو است که دینداری را در بی دینی می داند. او معتقد است که هر دینی سه سطح و لایه دارد: 1- سطح یا لایه نخست را شریعت می نامد. 2- سطح دوم را طریقت و لایه سوم را حقیقت نامگذاری می کند. سپس می گوید: هر پیامبری تا زمانی که زنده است شریعت او نیز زنده است اما وقتی که (ص168)
2- اکنکار و نفی شریعت
در اکنکار قوانین یا محدودیت‌هایی از قبیل توصیه پوششی برای مردان و زنان یا رژیم غذایی  خاص و حلال و حرام دانستن برخی از خوردنی‌ها وجود ندارد. سقط جنین و همجنس بازی و طلاق و امثال آن به عنوان تصمیماتی شخصی دانسته می‌شوند و تصریح می‌کنند که اکنکار در این زمینه ندارد.
ربازار تارز در تعلیمات خود به توئیچل همه قوانین و مقررات ادیان موجود به ویژه یهودیت، مسیحیت و اسلام را ساخته دست بشر می‌داند و می‌گوید: بشر به گونه ای است که فطرتا به داشتن یک مقام متعال پدری و یک مادر محتاج است و در درون خود چنین نیازی را احساس می کند روحانیان ادیان از همان نخستین روزهای تاریخ زندگی بشر این نیاز را به خوبی کشف کردند و برای بهره برداری های سیاسی و اقتصادی به گونه های مختلفی سعی کرده اند که ارضای آن نیاز را تحت کنترل خود قرار دهند….
3- کوئیلو و نفی شریعت
  - او در کتابهای خود با هنرمندی خاصی با دستورات شرعی و مقررات دینی مبارزه می‌کند.
  - وی بعد شرعی دین و مقررات و ضوابط دینی را انکار می‌کند و در پاسخ این پرسش که مذهب که مذهب یعنی چه؟ 
 می‌گوید: من آن را نحوه گروهی پرستش می‌دانم… آدم می‌تواند بودا، الله، یا خدای مسیح را پرستش کند فرقی نمی‌کند… برای من مذهب یعنی این و نه مجموعه ای از قرار دادهای و دستوراتی که به دیگران تحمیل شود.(اعترافات یک سالک، ص33)
  - وی به خوانندگان آثار خود توصیه می‌کند سخن هیچ کسی برای شما حجیت ندارد. « وقتی کسی می‌آید به تو می‌گوید خدا این است و خدا آن است یا خدای من قوی تر از خدای توست. تنها راه در دام نیفتادن این است که بفهمی جستجوی معنویت یک مسئولیت شخصی است که نه تو می‌توانی به کسی منتقل کنی و نه به دیگران توصیه کنی. بهتر است انسان اشتباه کند و دنبال نشانه های غلط برود تا اینکه به دیگران اجازه دهد برای سرنوشتش تصمیم بگیرند»(همان)

• یکی از شگردهای مبارزه کوئلیو با شریعت این است که به گونه های مختلفی سعی می‌کند قبح گناه را از میان بردارد. و خوانندگاه خود را به انجام آن تشویق نماید. به مناسبت های مختلفی از شراب و مستی و باده نوشی  و الکل و امثال آن سخن به میان می‌آورد.
• در کتاب «ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد»  خودکشی را مایه افتخار و نشانه قدرت و شهامت شخص می‌داند او می‌نویسد:  ورونیکا به این تصمیم رسید که سرانجام زمان آن رسیده تا خودش را بکشد … افخار ملتش دیگر برایش مهم نبود وقت آن بود که به خودش افتخار کند وقت آن رسیده بود که باور کند قدرت انجام این کار را داشته که سرانجام شهامتش را یافته و به زودی این زندگی را ترک می‌کند چه لذتی!(ص 47- 49)
• وی خودکشی را پایان همه رنج ها و دردها دانسته و آن را راهی برای رسیدن به آزادی مطلق و فراموشی ابدی معرفی می‌کند(همان،ص53)
• وی با زیرکی خاصی شیوه هایی از قبیل «پریدن از بالای یک ساختمان بلند »، «خود را به دار آویختن»، «خودکشی با گلوله» که البته اینها با روح زنانه سازگار نمی داند و شیوه های لطیف و کم خشونت تری مانند «خوردن تعداد زیادی قرص‌های خواب آور» و «بریدن رگهای دست» که  آنها را با روح های زنانه سازگار می‌داند.

 

موضوعات: عرفان های نوظهور  لینک ثابت



[سه شنبه 1391-01-29] [ 10:17:47 ق.ظ ]