مدرسه علمیه الزهرا(س)قروه
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
آذر 1398
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
 << < جاری> >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30            








جستجو





حدیث روز







محتواها





فال حافظ





پاسخگویی آنلاین به شبهات





حدیث





قرآن آنلاین





اوقات شرعی





لحظه شمار غیبت













لااله الا الله ملک الحق المبین

ذکر کاشف الکرب

  آقاے من   ...

دلنگرانی ام
بابٺ تأخیر تو نیسٺ!
میدانم می آیی….
یوسف زهرا (س)

دلم شور میزند
برای خودم …!
براے ثانیہ اے ڪہ
قرار میشود بیایی
و من هنوز با تو
قرن ها،فاصلہ دارم ..

موضوعات: خبر روز  لینک ثابت



[شنبه 1398-09-16] [ 11:53:00 ق.ظ ]





  خودت و خدا   ...

موضوعات: خبر روز  لینک ثابت



 [ 11:05:00 ق.ظ ]





  به این کوزه خوب دقت کنید...   ...

به این کوزه خوب دقت کنید…

در این کوزه چه مقدار آب می توان ریخت؟!

 فرض کنید این کوزه پر از آب آلوده است…

 آیا فضای خالی برای آب پاک و تمیز دارد؟

 جواب این سؤال را به وضوح می دانیم

خیر، هیچ جاخالی وجود ندارد

ذهن و فکر من و شما نیز مانند همین کوزه است…

 ما از صبح، با تلفن زدن به این و آن، رفتن به جاهای مختلف، وارد شدن به فضای مجازی و…

ذهن را پُر از آلودگی می کنیم…

 به راستی آیا در این ذهن و فکر آلوده جایی برای ارتباط باخدا، حضورقلب در عبادت و آرامش‌ وجود دارد

موضوعات: خبر روز  لینک ثابت



 [ 09:14:00 ق.ظ ]





  شهیدسیدمهدی غزالی   ...

روزی سید مهدی از جبهه آمد و گفت :مادرجان! بازهم جدّم به دادم رسید. در حال انجام عملیات بودیم؛ در محوری که ما بودیم تمامی نیروها شهید شدند و من در آنجا تنها ماندم، راه را گم کرده بودم و نمی دانستم به کدام سمت باید بروم. آنقدر جدم حسین(ع) و اربابم ابالفضل را صدا زدم که به طور تصادفی و غیر ممکن نیروهای خودی مرا پیدا کردند.

 هر سال روز مادر که می شود خواب می بینم سیدمهدی روی سرم گلاب می پاشد، هدیه ای به من می دهد و پیشانی ام را می بوسد.
هر هفته پنج شنبه ها بر سر مزارش می روم و هنگامی که قبرش را می شویم، ناگهان از دِل قبر سید مهدی مرا صدا می زند و چند بار می گوید: - مامان!
سه بار این کار را انجام می دهد. سرم را روی قبر می گذارم و با سیدمهدی دردِ دل می کنم.

سید احمد غزالی (برادرشهید)

 آخرین باری که می خواست اعزام شود. با همه خداحافظی کرد و من آخرین نفر بودم که باید با سیدمهدی خداحافظی می کردم، با هم روبوسی کردیم و همدیگر را در آغوش گرفتیم. سیدمهدی گفت: - داداش! این آخرین باری ست که می بینیمت و در آغوشت هستم. من دیگر برنمی گردم؛ حلالم کن.
خیلی ناراحت شدم و گریه کردم. هیچ وقت سیدمهدی را اینقدر نورانی ندیده بودم.
شب بعد، خواب دیدم که سید مهدی شهید شده است. دقیقاً یک هفته بعد خبر شهادت سیدمهدی را هم شنیدم.

 

موضوعات: خبر روز  لینک ثابت



 [ 08:51:00 ق.ظ ]





  کلام شهیدان ....   ...

شهیدمحسن‌حججی:
یک طوری زندگی کن که خداعاشقت بشه اگه عاشقت بشه خوب تو رو خریداری میکنه.

شهیدمرتضی‌عطایی :
یاامام رضا:توکه آخرگره رووامیکنی پس چرا امروزوفردامیکنی.

شهیدحسین‌معزغلامی :
تامیتوانیدبرای ظهوردعاکنیدکه بهترین دعا هاست.

شهیدمحمودرضابیضایی :
شیعه به دنیا آمدیم که موثردرتحقیق ظهورباشیم.

شهیدجوادمحمدی:
دراون دنیا جلوی بی حجاب هاوآنهایی که تبلیغ بی حجابی میکنند رامیگیرم.

شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری:
آمدم به عراق برای جنگ تا انتقام سیلی حضرت زهرا(س)رابگیرم.

شهیدرضاسنجرانی:
نمازهایتان را اول وقت بخوانید که بهترین عمل است.

شهیدحسین‌محرابی:
هرجوان پسریادختری که نمازش رااول وقت بخواند شفاعتش میکنم.

شهیدحسن‌قاسمی‌دانا:
ازراه واهداف انقلاب وسخنان امام خامنه ای دورنشوید.

موضوعات: خبر روز  لینک ثابت



 [ 08:45:00 ق.ظ ]





  وفات حضرت معصومه(س)   ...


?ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﺩﺭﯼ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺴﻤﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ
?ﻣﻌﺼﻮمهٔ تو ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ

?نامحرم اگرهست دراین کوچه غمی نیست
?اینجا زدن فاطمه‌ها حرف کمی نیست

?ﺑﯿﻦ ﺍﺛﺮ ﻫﻠﻬﻠﻪ ﺑﺎ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ
?ﻣﺎﺑﯿﻦ ﻏﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺑﺎ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ

?از مردم نامرد در اینجا اثری نیست
?در شهر قم از ضربه سیلی خبری نیست


وفات کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه«سلام الله علیها»را خدمت تمامی دوست داران آن حضرت تسلیت عرض می کنیم.

موضوعات: خبر روز  لینک ثابت



 [ 08:37:00 ق.ظ ]





  با خاطرات شهدا   ...

موضوعات: خبر روز  لینک ثابت



[چهارشنبه 1398-09-13] [ 09:24:00 ق.ظ ]





  ومغفرت نازل گردید...   ...

  آیه اشاره به “مضطر” نمود و مضطر کسی است که دیگر هیچ راه‌حل و وسیله‌ای برایش باقی نمانده است! و فرمود: « أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ … – کیست آن که دعای مضطر را مستجاب می‌کند و گرفتاریش را برطرف می‌نماید / النّمل، 62»
در بیان اهل بیت علیهم السلام:
در دعاهای مأثوره از اهل بیت علیهم السلام نیز به این معنا بسیار تصریح شده است. مثل فرازهایی در دعای ابو حمزه، یا دعای کمیل … و یا دعای روز چهارشنبه که عرض می‌نماید: « أَدْعُوكَ دُعَاءَ مَنْ ضَعُفَتْ وَسِيلَتُهُ وَ انْقَطَعَتْ حِيلَتُهُ وَ اقْتَرَبَ أَجَلُهُ … - تو را می‌خوانم همچون كسی كه وسيله‏اش ناكارا گشته و رشته چاره‏اش گسسته‏ و اجلش نزديك شده است».
چاره و راه‌کار:
چاره و راه‌کار، باز هم همان “دعا و توسل” است، چرا که اولاً از ما کاری بر نمی‌آید و اگر بر می‌آمد که نه نیاز داشتیم و نه خرابکاری می‌کردیم؛ ثانیاً ما مالک و رب و رازق نیستیم و باید از او بخواهیم؛ ثالثاً هم خداوند منّان فیوضات خود را به وسیله می‌رساند و هم بندگان به وسیله کسب و اخذ می‌نمایند.
دوستی گفت: می‌خواهیم مستقیم با خدا ارتباط داشته باشم و مستقیم و بدون هیچ وسیله‌ای از او بگیرم! گفتم: تمامی ارتباطات ما مستقیم است، وقتی “یا الله” یا “اللهم” می‌گوییم، مستقیم خودش را می‌خوانیم، اما باز هم به وسیله‌ی دل و زبان! در ضمن هر گاه خدای منّان چیزی را بدون وسیله به تو داد، تو هم بدون وسیله از او اخذ کن! وحیّ را نیز با وسیله فرستاد.
اما، این بار نوع دعا و توسل ما باید متفاوت گردد و چند کار را انجام دهیم:
یک - دقایقی به لطف خدا فکر کنیم که چه نعمت‌هایی را به ما ارزانی داشته و دارد.
دو - دقایقی به خودمان فکر کنیم که کجاها را خطا کرده‌ایم؟ این خطا چند گونه است، یا مستقیم نعمت را قدر ندانسته و ضایع کرده‌ایم، یا با گناهان دیگری نعمات را ضایع کرده‌ایم، یا رفتارهایی داریم که مانع از بالا رفتن دعای ما می‌شود؛ یا شرایطی ایجاد کرده‌ایم که مانع از رسیدن پاسخ (استجابت) می‌گردد و … – که در دعای کمیل به خوبی تشریح شده است.
سه - پس از این مرحله، اول یک اقرار جدی بنماییم که شامل سه بخش است: اول – الهی جز تو نیست؛ دوم – تو منزه و مبرایی (سبحانی)؛ و سوم این که “من به خودم ظلم کرده‌ایم"؛ یعنی همان ذکر مشهور به “یونسیه علیه السلام"، در دعاهای آدم تا خاتم و ائمه علیهم السلام، به طرق گوناگونی بیان شده است.
چهار - با تمامی آلودگی‌ها و خرابکاری‌ها، او را به جدّ و از صمیم قلب و اخلاص، به اسمای گوناگونش بخوان. مکرر “یا الله و یا ربّی” بگو – “سبحان الله و الحمدلله” بگو – “یا ستار، یا غفار، یا مجیب، یا سریع الرضا، یا جواد، یا کریم، یا رحمان و یا رحیم، یا رازقی، یا مالکی، یا عزیز و یا جبار، یا رفیق و یا شفیق و … بگو و زیاد استغفار و توبه را از قلب به زبان آور و بگو.
پنج - وقتی چیزی نداری که با آن در محضر حق قرار گیری، با همان که نداری برو؛ بگو دستم خالی است؛ بگو خراب کردم؛ بگو غفلت کردم، بگو به خاطر جهلم، جری شدم، بگو حالا مستأصل و مضطر شدم و هیچ راه و وسیله‌ای برایم باقی نمانده است، به جز همان لطف مکرر و مضاعف خودت. بگو: می‌دانی که به رغم تمامی آلودگی‌ها، دوستت دارم، یگانگی تو را باور دارم و به معاد و بازگشت به سوی تو ایمان دارم، از یک سو امیدوار به فضل توأم، از سوی دیگر نگران و خائف از عملکرد خودم هستیم …، دعاهای رسیده از اهل بیت علیهم السلام را بخوان، همش همین حرف‌هاست.
نکته:
دعا کردن نیز ضمن لطافت، کیاست می‌خواهد.
*- ببینیم امام موسی بن جعفر علیه السلام، در دعای مشهور به “سریع الاجابة"، سخن را چگونه آغاز می‌نمایند؟! عرض می‌کند: بهترین چیز نزد دو توحید است که من در آن تو را اطاعت کردم؛ و بدترین چیز هم کفر است که از آن دوری کردم، پس بین این دو هر چه هست، خودت ببخش!
« اللَّهُمَّ إِنِّي أَطَعْتُكَ فِي أَحَبِّ الْأَشْيَاءِ إِلَيْكَ وَ هُوَ التَّوْحِيدُ وَ لَمْ أَعْصِكَ فِي أَبْغَضِ الْأَشْيَاءِ إِلَيْكَ وَ هُوَ الْكُفْرُ فَاغْفِرْ لِي مَا بَيْنَهُمَا »
ترجمه: دايا! تو را در محبوبترين چيزها نزدت كه يگانه پرستى است اطاعت نمودم، و تو را در مبغوض ترين چيزها كه كفر است نافرمانى نكردم، پس آنچه از گناهان بين اين دو است بر من بيامرز!
*- بعد سریعاً تقاضای تسویه حساب نموده و عرض می‌نمایند:
« اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الْكَثِيرَ مِنْ مَعَاصِيكَ وَ اقْبَلْ مِنِّي الْيَسِيرَ مِنْ طَاعَتِكَ »
خدايا! نافرمانی‌هاى بسيارم در پيشگاهت را درگذر (ببخش)، و طاعت اندكم در آستانت بپذير را بپذیر!
*- و بعد سریعاً توسل به بهترین وسایل قرب:
« أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مَنِ اصْطَفَيْتَهُمْ مِنْ خَلْقِكَ وَ لَمْ تَجْعَلْ فِي خَلْقِكَ مِثْلَهُمْ أَحَدا أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ تَفْعَلَ بِي مَا أَنْتَ

موضوعات: خبر روز  لینک ثابت



 [ 08:53:00 ق.ظ ]





  زن زیبا و مرد زاهد   ...

زن زیبایی به عقد مرد زاهد و مومنی در آمد.

مرد بسیار قانع بود و زن تحمل این همه ساده زیستی را نداشت.
روزی تاب و توان زن به سر رسید و با عصبانیت رو به مرد گفت: حالا که به خواسته های من توجه نمی کنی، خود به کوچه و برزن می روم تا همگان بدانند که تو چه زنی داری و چگونه به او بی توجهی می کنی، من زر و زیور می خواهم!
مرد در خانه را باز کرد و روبه زن می گوید: برو هر جا دلت می خواهد!
زن با نا باوری از خانه خارج شد، زیبا و زیبنده!
غروب به خانه آمد .
مرد خندان گفت: خوب! شهر چه طور بود؟ رفتی؟ گشتی؟ چه سود که هیچ مردی تو را نگاه نکرد .
زن متعجب گفت: تو از کجا می دانی؟
مرد جواب داد: و نیز می دانم در کوچه پسرکی چادرت را کشید!
زن باز هم متعجب گفت : مگر مرا تعقیب کرده بودی؟
مرد به چشمان زن نگاه کرد و گفت: تمام عمر سعی بر این داشتم تا به ناموس مردم نگاه نیاندازم، مگر یکبار که در کودکی چادر زنی را کشیدم!

هرکه باشد نظرش در پی ناموس کسان … پی ناموس وی افتد نظر بوالهوسان “

موضوعات: خبر روز  لینک ثابت



[یکشنبه 1398-09-10] [ 09:03:00 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما