کمیبه دور و برمان بنگریم، خودمان و کودکانمان را ببینیم و بحران اخلاقی جامعه را دریابیم، بحرانی که گریبانگیر همه شده است و ما و کودکانمان را چنان اسیر خود کرده است که گویا نمیتوانیم رها شویم. قصهی تلخی است که غریق دریای بیاخلاقیها شویم و دست بسته و بیامان نظارهگر غرقاب پیرامونمان باشیم.
اما سرچشمهی بیاخلاقیها کجاست؟ و ره از کجا آغاز میشود که به این غرقاب میرسد؟ مگر نه اینکه وقتی کودکانمان را به جرگهی تربیت و پرورش میسپاریم، انتظار رشد جسمی و فکری او را داریم و هوش او را مایهی افتخار میدانیم و میستاییم و به جسم ورزیدهی او مباهات میکنیم؟ و مگر نه اینکه برای شادی او و طراوت خاطر او و به اصطلاح روحیهی کودک خرجها میکنیم و جشنها و بازیها به پا میداریم؟ اما نکند اینها همه گوشهای از دین ما به رشد کودک باشد؟ نکند که رشد اخلاقی کودک را از یاد برده باشیم؟ نکند که پردهی غفلت به تربیت اخلاقی کودک کشیده باشیم و آنگاه آیندهی او را که جامعهی کنونی خودمان است انگار به غرقاب بیاخلاقیها بکشانیم؟ بیایید کمی دقت کنیم، کمی نگاهمان را دگرگون کنیم و رشد اخلاق کودک را مهمتر از آنچه هست بدانیم و به آن هست گماریم.
جایگاه رشد اخلاقی
برجستگان و صاحبنظران پیشرو امر تعلیم و تربیت جهانی، آموزش و پرورش آینده را با گرایش مسلط به سوی تربیت اخلاقی قلمداد نمودهاند و این گرایش معقولانه را تنها راه رهایی بشر از بحران اخلاقی کنونی دانستهاند. روی آوری و بازگشت دنیای آموزش و پرورش به سوی ارزشها و مذهب و مضامین اخلاقی یکی از امیدبخشترین و مؤثرترین عناصر تحول در پهنهی حیات بشری خواهد بود. این بازگشت در حالی است که در جهان کنونی، انسان، اخلاق انسانی و انسان اخلاقی در نهایت فروپاشی به سر میبرد. در شرایطی که انسانها از خود تهی گشته و به ابزاری در خدمت ماشین مستحیل شدهاند، پرداختن به موضوع مهمی مانند پرورش فضیلتهای اخلاقی در کودکان با توجه به اینکه جامعهی ما از آسیبهای اجتماعی متعدد در رنج است و این امر نسل آینده را تهدید میکند باید جدی گرفته شود و مورد توجه اقشار مختلف مردم قرار گیرد. از سوی دیگر نتایج مطالعات نشان میدهند که کمرنگ شدن فضیلتهای اخلاقی و انسانی، علت اصلی نبود رابطه پایدار و هدفمند بین افراد مختلف در جامعه است.
امروزه در غالب نقاط دنیا گرایش و خواست روزافزون والدین به آموزشهای اخلاقی در کودکان را شاهد هستیم چنانچه در مطالعهای نشان داده شده است که 71 درصد والدین معتقدند آموزش ارزشهای اخلاقی مهمتر از آموزشهای دانشگاهی برای فرزندانشان است. (کاپلان 1386)
بهترین زمان برای شکل گیری ارزشهای اخلاقی
بهترین زمان برای شکل گیری ارزشهای اخلاقی دوران کودکی فرد است (زیرا در این سن کودکان تأثیرپذیرترند و آنچه به عنوان شالودهی رفتارشان در این مرحله ریخته شده به زودی از میان نمیرود. از سوی دیگر طفل دائما رو به کمال میرود و به مرحلهی تمیز استدلال عقلی میرسد، ولی آنچه را بدون آگاهی و اراده در سالهای اولیه فراگرفته، پایه استدلال و تمییز عقلی او در سنین بالاتر خواهد بود. (خانواده و تربیت کودک ص 162، 163) اهمیت آموزش و پرورش این مهم در دوران کودکی مشهود میگردد و خانوادهها و معلمان میتوانند با شناسایی تواناییها و محدودیتهای کودکان در سنین مختلف به بهترین نحو اقدام به رشد ارزشهای اخلاقی کنند. با وجود آنکه ارزشهای اخلاقی به طور فطری در همهی انسانها وجود دارد، اما بسیاری از صاحب نظران اعتقاد دارند که کسب ارزشهای اخلاقی را نمیتوان به خودکاوی صرف محول کرد و کودکان نمیتوانند بدون کسب نظر بزرگترها ارزشهای خود را بیابند. بنابراین از وظایف خطیر والدین و مربیان آن است که روشهای مؤثر در تربیت اخلاقی را بشناسند و به کار بندند. اگر هوش را ظرفيت سازگاري با موقعيت جديد قلمداد كنيم آن گاه اخلاق، ظرفيت سازماندهي ارزشي به اين موقعيت را پوشش خواهد داد. از اين رو «هوش اخلاقي» مي تواند گستره و ژرفاي توانمنديهاي فكري و عاطفي را در همه مراحل و ابعاد زندگي نمايان ساخته و نيكي و نيك خلقي را پديد آورد.
اهمیت توجه به رشد اخلاقی در کودکان
تا چه اندازه موضوع رشد اخلاقي در كنار رشد هوشي مورد توجه اوليا و مربيان قرار مي گيرد؟
تا چه اندازه رابطه بين فرايندهاي ذهني با فرايندهاي عاطفي در زندگي كودكان مطالعه و ارزيابي مي شود؟
آيا به همان اندازه كه والدين نگران «هوش منطقي» كودكان خود هستند به همان اندازه نسبت به «هوش اخلاقي» آنها حساسيت دارند؟
آيا به همان ميزان كه از فرزندان خود انتظار دارند تا در كارنامه آموزشي خود نمرات بالارديف كنند به همان ميزان از آنها انتظار دارند كه در رفتارها و ارزشهاي اخلاقي نيز نمره بالابه دست آورند؟
به نظر مي رسد پاسخ به اين پرسشها در اغلب موارد منفي باشد. زيرا نگاه تك ساحتي به تربيت كودكان و نوجوانان موجب شده است ساير ابعاد وجودي آنها ناديده گرفته شود. بسياري از فرزندان ما «آموزش» ميبينند اما اندكي از آنها «پرورش» مييابند؛ بسياري از فرزندان ما درسها و نصايح اخلاقي را فراميگيرند اما اندكي از آنها به منش اخلاقي و كردار معنوي دست مييابند؛ بسياري از فرزندان ما مراحل رشد ذهني را به سرعت طي ميكنند اما اندكي از آنها موفق به طي كردن «مراحل رشد اخلاقي» ميشوند؛ بسياري از فرزندان ما مهارتهاي حل مسئله را در مدرسه ياد ميگيرند، اما اندكي از آنها توان حل مشكلات خود را در زندگي دارند.
پس براي آنكه بين اين ابعاد رابطه معنيدار برقرار شود بايد «تحول اخلاقي» به موازات «تحول شناختي» در كودكان پرورش يابد و «پايگاه عاطفي قلب» به ميزان «پايگاه شناختي مغز» كودك مورد توجه قرار گيرد و اين مهم بدون پرورش رفتار و ارزشهاي اخلاقي يا به عبارت بهتر «هوش اخلاقي» امكان پذير نخواهد بود.
اما هوش اخلاقي چيست؟ چگونه شكل مي گيرد؟ كاركرد آن چيست؟ آيا روشهايي براي پرورش آن وجود دارد؟ عوامل مؤثر در هوش اخلاقي كدامند؟ آيا هوش اخلاقي يك مقوله فطري است يا اكتسابي؟ نقش وراثت و محيط در شكلدهي هوش اخلاقي چگونه است؟ آيا هوش اخلاقي نيز مانند ساير مفاهيم ذهني و عاطفي واجد مراحل و دورههاي خاصي است؟ عوامل سرعتدهنده به رشد هوش اخلاقي كدامند؟ آيا قواعد و روشهايي وجود دارد كه بتوان از طريق آن كودكان را با ضريب بالاي هوش اخلاقي پرورش داد؟
تقويت هوش اخلاقي كودكان بهترين فرصت براي قرار دادن کودکان در مسير درست است تا آنها بتوانند علاوه بر درست فكر كردن درست هم عمل كنند. علاوه بر اين، پرورش ويژگيهاي شخصيتي استوار نيز در گروي تقويت هوش اخلاقي است.
و اما هوش اخلاقی چیست و شامل چه توانمندیهایی میگردد؟
هوش اخلاقي توان تشخيص درست از نادرست است؛ يعني داشتن اعتقادات اخلاقي محكم و عمل كردن بر طبق آنها به گونهاي كه شخص رفتاري درست و محترمانه داشته باشد. اين قابليت عالي برخي ويژگيهاي مهم نيز دربردارد كه از جمله ميتوان به مهار وسوسهها، همدل بودن، نپذيرفتن گزينههاي غيراخلاقي، مبارزه با بيعدالتي، رفتار محترمانه و ناشي از درك با ديگران اشاره كرد. خوشبختانه هوش اخلاقي اكتسابي است و مي توان از هنگامي كه كودك خردسال است، آن را پرورش داد. اگر چه در آن سن، كودكان توانايي شناخت و بررسي استدلالهاي اخلاقي پيچيده را ندارند، اما در همان سن است كه مباني عادتهاي اخلاقي همچون خويشتنداري، با انصاف بودن، احترام گذاشتن، مشاركت و همدلي ياد گرفته مي شود. هوش اخلاقي را بايد آگاهانه تقويت كرد چرا که پرورش این فضیلت آموختنی است و کودکان به وسیلهی آن از آسیبهای اجتماعی و روانی مصونیت پیدا میکنند. (منبع: كليدهاي پرورش رفتار و ارزشهاي اخلاقي در كودكان و نوجوانان، دكتر ميشل بُربا، 17-6)
[دوشنبه 1393-09-10] [ 02:27:00 ب.ظ ]