مدرسه علمیه الزهرا(س)قروه
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
اسفند 1392
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
 << < جاری> >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29  








جستجو





حدیث روز







محتواها





فال حافظ





پاسخگویی آنلاین به شبهات





حدیث





قرآن آنلاین





اوقات شرعی





لحظه شمار غیبت













لااله الا الله ملک الحق المبین

ذکر کاشف الکرب

  دوستان و دشمنان خدا در برابر شبهه   ...


سوال : در کلام امام علی(علیه السلام) موضع دوستان و دشمنان خداوند در مقابل شبهه چگونه بیان شده است؟
پاسخ : امام علی(ع) در خطبه 38 نهج البلاغه راه نجات از شبهه ها را بیان مى فرماید و موضعگیرى دوستان خدا و دشمنان حق را در برابر شبهه ها در عبارت زیبایى چنین بیان مى کند.
(امّا دوستان خدا در برابر شبهات (و براى زودن ظلمات آنها) نور و چراغ راهشان یقین است و دلیل و راهنمایى آنان سَمت و مسیر هدایت) ؛«فَأَمَّا أَوْلِیَاءُ اللهِ فَضِیَاؤُهُمْ فِیَها الْیَقِینُ وَ دَلِیلُهُمْ سَمْتُ(1) الْهُدَى».
این تعبیر ممکن است اشاره به یکى از دو چیز باشد: نخست این که اولیاء الله به خاطر برخوردارى از یقین به مبانى وحى، به سراغ قرآن و سخنان پیشوایان معصوم مى روند و در پرتو این نور و روشنایى، ظلمات شبهات را در هم مى شکنند و از چنگال آن رهایى مى یابند.
بنابراین تفسیر، «یقین» اشاره به ایمان به خدا و نبوّت است و «سمت الهدى»، اشاره به هدایتهایى است که از طریق وحى نصیب انسان مى شود، همانطور که قرآن مجید مى گوید:«ذلِکَ الْکِتابُ لارَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ»(2)؛ (این کتاب بزرگ شکى در آن نیست، و مایه هدایت پرهیزکاران است).
تفسیر دیگر این که مراد از یقین، استفاده از مقدمات قطعى و امور یقینى است که هر گاه انسان در تجزیه و تحلیل خود بر امور یقینى تکیه کند، مى تواند گره شبهه را بگشاید و به سمت هدایت حرکت کند.
و به تعبیر دیگر، اولیاء الله چون گرفتار هوا و هوس نیستند و عقل سلیم بر وجودشان حاکم است، مى توانند در پرتو نور آن ظلمات شبهه را بشکافند و به مسیر هدایت گام نهند، در حالى که اگر فضاى فکر آنها انباشته از غبار هوا و هوس بود، هرگز نمى توانستند چهره حق و باطل را از لابه لاى پوشش ها تشخیص دهند.
این دو تفسیر، با هم منافاتى ندارد و مى تواند در مفهوم جمله هاى بالا جمع باشد.
ممکن است گفته شود که در آیات و روایات نیز تعبیراتى است مشتبه و قابل تفسیرهاى مختلف، در اینجا باید چه کار کرد؟
جواب این سؤال را قرآن مجید به روشنى داده است و آن این که در این گونه موارد، باید به سراغ محکمات آیات و روایات رفت و در پرتو آیات و روایاتى که با صراحت حقایق را بیان کرده، موارد مشتبه را تفسیر کرد و از این امتحان الهى که به وسیله آیات و روایات متشابه است، سر بلند بیرون آمد.
در امور زندگى انسان نیز همانند آیات قرآن، محکمات و متشابهات وجود دارد، مثلا ما از دوستمان حرکت مشکوکى مى بینیم که مى توانیم براى آن تفسیر خوب یا بدى کنیم، در حالى که سالیان دراز امتحان صداقت خود را در کارهاى مختلف و حوادث گوناگون داده است، این حُسن سابقه جزء محکمات است و آن حرکت مشکوک از متشابهات که به وسیله محکمات تفسیر مناسب مى شود.
سپس به سراغ روش دشمنان خدا مى رود و مى فرماید: (امّا دشمنان خدا، دعوت کننده آنان در شبهات، همان ضلالت و راهنماى آنان کوردلى است) ؛«وَ أَمَّا أَعْدَاءُ اللهِ فَدُعَاؤُهُمْ فیهَا الضَّلالُ وَ دَلِیلُهُمُ الْعَمْى» براى پیمودن هر راه انگیزه حرکتى لازم است و راهنمایى و درست در اینجا است که اولیاء الله و اعداء الله از هم جدا مى شوند.
اولیاء الله انگیزه اى جز یقین به خدا و قیامت ندارند و راهنمایى جز وحى و نبوّت، در حالى که انگیزه دشمنان خدا عوامل مختلف گمراهى مانند هواى نفس و وسوسه هاى شیاطین جنّ و انس است، و راهنمایى جز کور دلى براى آنان وجود ندارد.
به همین دلیل گروه نخست به سعادت جاویدان مى رسند و به مصداق «أَلا أِنَّ أَوْلِیاءَ اللهِ لاخَوفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاهُمْ یَحْزَنُونَ… لَهُمُ البُشْرى فِى الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِى الاْخِرَةِ»(3)؛ (آگاه باشید! دوستان خدا نه ترسى دارند و نه غمگین مى شوند (گذشته و آینده آنان، هر دو روشن و امیدبخش است.) … هم در زندگى دنیا شاد و مسرورند و هم در زندگى آخرت). زندگى آنان در دو سرا، غرق نور و سعادت است، در حالى که دشمنان خدا به مصداق «أَوْ کَظُلُمات فى بَحْر لُجِّىٍّ یَغْشاهُ مَوجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْض اِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللهُ لَهُ نُوراً فَمَا لَهُ مِنْ نُور»(4)؛ (یا مانند ظلماتى در یک دریاى عمیق و پهناور که موج آن را پوشانده و بر فراز آن موج دیگرى و بر فراز آن ابرى تاریک است، ظلمت هایى است متراکم یکى بر فراز دیگرى، آن گونه که وقتى که دست خود را خارج کند، ممکن نیست آن را ببیند و کسى که خدا نورى براى او قرار نداده، نورى براى او نیست). اینان در لابه لاى امواج گمراهى و ضلالت و بدبختى و شقاوت دست و پا مى زنند.
آنچه در کلام بسیار پر معناى امام در این خطبه آمده است، هم در مقیاس زندگى فردى صادق است و هم در مقیاس زندگى جمعى، بلکه در بعد اجتماعى آثارش گسترده تر و وحشتناک تر است.
و نمونه کامل آن در بخش دوم (أعداء الله)، همان سه گروهى هستند که در جنگ «جمل» و «صفّین» و «نهروان» با استناد به شبهات واهى و دلایلى سست تر از تار عنکبوت، به مقابله با امام (علیه السلام) برخاستند و ضربات سهمگینى بر پیکر اسلام و مسلمانان وارد ساختند.
جالب این که در صحیح بخارى در حدیثى از «أبوبکرة» ـ یکى از یاران پیامبر خدا(ص) ـ چنین نقل شده است که مى گوید: «من سخنى از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم)شنیده بودم که در ایّام جنگ جمل براى من بسیار مفید بود; چرا که نزدیک بود به لشکر جَمَل بپیوندم و همراه آنها (در برابر على (علیه السلام)) بجنگم و آن سخن، این بود که وقتى این خبر به پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) رسید که گروهى از ایرانیان دختر کسرا را به پادشاهى برگزیده اند، فرمود: «لَنْ یُفْلَحْ قَومٌ وَلُّوا أَمْرَهُمْ إِمْرَأَةً»؛ (هر قوم و ملّتى که زنى را زمامدار خود کنند روى رستگارى را نخواهند دید). همین امر سبب شد تا لشکر جمل را که در حقیقت، عایشه بر آنان حکومت مى کرد، رها سازم.(5)(6)

(1). سَمْت، به معناى «راه یا شاهراه» است، به چهره و قیافه نیکان نیز سمت گفته مى شود، «تسمیت» عطسه کننده، به معناى دعا کردن براى کسى است که عطسه مى کند، به مناسبت آن که از خدا تقاضاى سلامت او مى شود و نیز از نشانه هاى سلامت انسان است.
(2). سوره بقره، آیه شریفه 2.
(3) . سوره یونس، آیه 62 و 64.
(4). سوره نور، آیه 40.
(5). صحیح بخارى، جلد 6، صفحه 10، (باب کتاب النبى (صلى الله علیه وآله وسلم)، الى کسرى و قیصر).
(6). گرد آوري از کتاب: پيام امام امير المومنين عليه السلام‏، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، 1385 ه. ش‏، ج2، ص 406.


موضوعات: ایام فاطمیه  لینک ثابت



[یکشنبه 1392-12-25] [ 08:55:00 ق.ظ ]





  تصویری از مصائب حضرت زهرا(س)   ...

سوال :چه مصائبی بر حضرت زهرا(س) پس از پیامبر اکرم(ص) وارد شد؟
پاسخ : دوران شیرین زندگانى بانوى اسلام فاطمه زهرا(علیها السلام) با رحلت پیامبر(صلى الله علیه وآله) به سرعت سپرى شد، هر چند به یک معنا در سراسر زندگى او، دوران شیرینى وجود نداشت، چرا که پیوسته فشارها و جنگ ها و توطئه هاى دشمنان بر ضد اسلام و پیامبر آرامش روح فاطمه(علیها السلام) را بر هم مى زد.
با رحلت پیامبر(صلى الله علیه وآله) طوفان هاى تازه اى از حوادث پیچیده و بحرانى وزیدن گرفت.
حقدها و کینه هاى بدر، خیبر و حنین که در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) در زیر خاکستر پنهان بود آشکار گشت.
احزاب منافقین به جنب و جوش افتادند تا هم از اسلام انتقام بگیرند، و هم از خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله).
و فاطمه زهرا(علیها السلام) در مرکز این دایره بود که تیرهاى زهرآگین دشمنان از هر سو به سوى آن پرتاب مى شد.

فراق و جدایى دردناک پدر از یکسو.
مظلومیت غم انگیز و جانکاه همسرش امیرمؤمنان على(علیه السلام) از سوى دیگر.
توطئه هاى دشمنان بر ضد اسلام از دیگر سو.
و نگرانى فاطمه از آینده مسلمین و حفظ میراث قرآن، دست به دست هم داده، قلب و روح پاکش را سخت مى فشردند.
در اینجا به چند سند تاریخی اشاره می شود:
1ـ فاطمه(علیها السلام) نمى خواهد با بیان غم هاى خود روح پاک امیرمؤمنان على(علیه السلام) را که سخت از آن اوضاع ناگوار و خلاف کارى هاى امت ضربه دیده، آزرده تر سازد.
به همین دلیل به کنار قبر پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى رفت و با او درد دل مى کرد. و سخنان جانسوزى همچون اخگر آتش که اعماق وجود انسان را مى سوزاند، بر زبان مى آورد.
«یا اَبَتاهُ بَقِیتُ والِهَةً وَ حَیْرانَةً فَرِیدَةً، قَدِ انْخَمَدَ صَوْتِی وَ انْقَطَعَ ظَهْرِى وَ تَنَغَّصَ عَیْشِی»؛
(1) (پدر جان! بعد از تو، یکه و تنها شدم، حیران و محروم مانده ام، صدایم به خاموشى گرایید، و پشتم شکست، و آب گواراى زندگى در کامم تلخ شد).
2ـ گاه مى گفت:
«ماذا عَلى مَنْ شَمَّ تُرْبَةَ اَحْمَد *** اَلاَّ یَشُمَّ مَدَى الزَّمانِ غَوالِیا
صُبَّتْ عَلَیَّ مَصائِبٌ لَو اَنَّها *** صُبَّتْ عَلَى الاَیّامِ صِرْنَ لَیالِیا»
(2)؛ (کسى که خاک پاک پیامبر(صلى الله علیه وآله) را ببوید سزاوار است تا پایان عمر هیچ عطرى را نبوید.
بعد از تو اى پدر آن قدر مصائب بر من فرو ریخت که اگر بر روزهاى روشن مى ریخت به صورت شب هاى تیره و تار در مى آمد.)
3ـ امّ سلمه مى گوید: هنگامى که بعد از وفات پیامبر(صلى الله علیه وآله) به دیدن بانوى اسلام فاطمه(علیها السلام) رفتم و جویاى حال او شدم، در پاسخ این جمله هاى پر معنا را بیان کرد:
«اَصْبَحْتُ بَیْنَ کَمَد وَ کَرْب، فَقْدِ النَّبِىِّ(صلى الله علیه وآله) وَ ظُلْمِ الْوَصِیِّ، هُتِکَ وَاللهِ حِجابُهْ…، وَ لکِنَّها اَحْقادٌ بَدْرِیَّةٌ، وَ تِراتٌ اُحُدِیَّةٌ، کانَتْ عَلَیْها قُلُوبُ النِّفاقِ مُکْتَمَنَةً»(3).
؛ (از حالم چه مى پرسى اى امّ سلمه، من در میان اندوه و رنج بسیار بسر مى برم، از یکسو پدرم پیامبر(صلى الله علیه وآله) را از دست داده ام، و از سوى دیگر [با چشم خود مى بینم که] به جانشینش [علىّ بن ابى طالب] ستم شده است، به خدا سوگند که پرده حرمتش را دریدند…، ولى من مى دانم اینها کینه هاى بدر، و انتقام هاى اُحُد است، که در قلوب منافقان پنهان و پوشیده بود).
4ـ «ما زالَتْ بَعْدَ اَبِیها مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ، باکِیَةَ الْعَیْنِ، مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ»(4)؛ (بعد از رحلت پیامبر پیوسته شال عزا به سر بسته بود، چشمانى گریان و قلبى سوزان داشت).(5)

(1). بحار الأنوار، (ط - بيروت)، ج ‏43، ص 175، (باب 7 ما وقع عليها من الظلم و بكائها و حزنها و شكايتها في مرضها إلى شهادتها و غسلها و دفنها و بيان العلة في إخفاء دفنها صلوات الله عليها و لعنة الله على من ظلمها …).
(2). بحار الأنوار، (ط - بيروت)، ج‏ 79، ص 106، (باب 16 التعزية و المأتم و آدابهما و أحكامها …).
(3). مناقب ابن شهر آشوب، جلد 2، صفحه 225 .
(4). مناقب ابن شهر آشوب، جلد 3، صفحه 362 .
(5). گرد آوري از کتاب: زهرا( ع) برترين بانوى جهان‏، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، سرور، قم ،1388، ه.ش، ص 47.


موضوعات: ایام فاطمیه  لینک ثابت



 [ 08:51:00 ق.ظ ]





  متن خطبه حضرت زهرا(س) در جمع زنان مدینه   ...


سوال :حضرت زهرا(سلام الله علیها) در جمع زنان مدینه ـ که به عیادتشان آمده بودند ـ چه بیاناتی فرمودند؟
پاسخ : متن خطبه حضرت زهرا(سلام الله علیها) در جمع زنان مدینه به این شرح است: «لَمّا مَرِضَتْ فاطِمَةُ(علیها السلام) الْمَرضَةَ الَّتِی تُوَفِّیَتْ فیِها اجْتَمَعَ اِلَیْها نِساءُ الْمُهاجِرینَ وَ الاَنْصارِ، یَعُدْنَها، فَقُلْنَ لَها:
کَیْفَ اَصْبَحْتِ مِنْ عِلَّتِکِ یَابْنَةَ رَسُولِ اللهِ؟


فَحَمِدَتِ اللهَ وَ صَلَّتْ عَلى اَبِیها(صلى الله علیه وآله) ثُمَّ قالَتْ:
اَصْبَحْتُ وَاللهِ عائِفَةً لِدُنْیاکُنَّ، قالِیَةً لِرِجالِکُنَّ، لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ اَنْ عَجَمْتُهُمْ وَ شَنَأْتُهُمْ بَعْدَ اَنْ سَبَرْتُهُمْ.
فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ، وَ اللَّعِبِ بَعْدَ الْجِدِّ، وَ قَرْعِ الصَّفاةِ، وَ صَدْعِ الْقَناةِ، وَ خَطَلِ الاْراءِ، وَ زَلَلِ الاَهْواءِ، وَ (لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللهُ عَلَیْهِمْ وَفِى الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ). (1)
لا جَرَمَ لَقَدْ قَلَّدْتُهُمْ رِبْقَتَها وَ حَمَّلْتُهُمْ اَوْقَتَها وَ شَنَنْتُ عَلَیْهِمْ عارَها.
فَجَدْعاً وَ عَقْراً وَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظّالِمینَ»؛ (هنگامى که فاطمه(علیها السلام) بیمار شد همان بیمارى که در آن وفات یافت، زنان مهاجر و انصار به عنوان عیادت خدمتش حاضر شدند، و عرض کردند: چگونه صبح کردى از بیماریت؟ [و حال تو چه گونه است] اى دختر رسول خدا؟
او در پاسخ، حمد و سپاس خدا را بجا آورد، و درود بر پدرش پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرستاد، و سپس فرمود:
به خدا در حالى صبح کردم که از دنیاى شما متنفرم، مردان شما را دشمن مى شمرم، و از آنها بیزارم.
آنها را آزمودم و دور افکندم، و امتحان کردم و مبغوض داشتم. چقدر زشت است شکسته شدن شمشیرها [و سکوت در برابر غاصبان] و بازى کردن بعد از جدّ [و به شوخى گرفتن سرنوشت اسلام و مسلمین] و کوبیدن بر سنگ [و کار بى حاصل کردن] و شکافته شدن نیزه ها [و تسلیم در برابر دشمن] و فساد عقیده، و گمراهى افکار، و لغزش اراده ها و «چه بد اعمالى از پیش براى [معاد] آنها فرستاد، نتیجه آن، خشم خداوند بود، و در عذاب [الهى] جاودانه خواهد ماند». و چون چنین دیدم مسئولیت آن را به گردنشان افکندم، و بار سنگین گناه آن را بر دوششان، و ره آورد هجومش را بر عهده آنها نهادم).
«وَیْحَهُمْ اَنّى زَعْزَعُوها عَنْ رَواسِی الرِّسالَةِ وَ قَواعِدِ النُّبُوَّةِ وَ الدَّلالَةِ، وَ مَهْبِطِ الرُّوحِ الاَمِینَ وَ المطّلعِینِ بِاُمُورِ الدُّنْیا وَ الدِّینِ (أَلاَ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ). (2)
وَ مَا الَّذِی نَقِمُوا مِنْ اَبِی الْحَسَنِ(علیه السلام)؟
نَقَمُوا مِنْهُ وَ اللهِ نَکِیرَ سَیْفِهِ، وَ قِلَّةَ مُبالاتِهِ بِحَتْفِهِ، وَ شِدَّةَ وَطْأَتِهِ، وَ نَکالَ وَقْعَتِهِ، وَ تَنَمُّرَهُ فِی ذاتِ اللهِ.
وَ تَاللهِ لَوْ مالُوا عَنِ الْمَحَجَّةِ اللاّئِحَةِ، وَ زالُوا عَنْ قَبُولِ الْحُجَّةِ الْواضِحَةِ، لَرَدَّهُمْ اِلَیْها، وَ حَمَلَهُمْ عَلَیْها، وَ لَسارَ بِهِمْ سَیْراً سُجُحاً، لا یَکْلُمُ خُشاشُهُ، وَ لا یَکِلُّ سائِرُهُ وَ لا یَمِلُّ راکِبُهُ.
وَ لاَوْرَدَهُمْ مَنْهَلا نَمِیراً صافِیاً رَوِیّاً تَطْفَحُ ضَفَتاهُ وَ لا یَتَزَنَّقُ جانِباهُ، وَ لأَصْدَرَهُمْ بِطاناً وَ نَصَحَ لَهُمْ سِرّاً وَ اِعْلاناً.
وَ لَمْ یَکُنْ یَتَحَلّى مِنَ الدُّنْیا بِطائِل، وَ لا یَحْظى مِنْها بِنائِل، غَیْرَ رَیِّ النّاهِلِ وَ شَبْعَةِ الْکافِلِ، وَ لَبانَ لَهُمُ الزّاهِدُ مِنَ الرّاغِبِ، وَ الصّادِقُ مِنَ الْکاذِبِ.
(وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَات مِّنَ السَّمَاءِ وَ الاَرْضِ وَ لَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ). (3)
(وَ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ هَؤُلاَءِ سَیُصِیبُهُمْ سَیِّئَاتُ مَا کَسَبُوا وَ مَا هُمْ بِمُعْجِزِینَ). (4)
(واى بر آنها چگونه خلافت را از کوه هاى محکم رسالت، و شالوده هاى متین نبوّت و رهبرى، و جایگاه نزول وحى و جبرئیل امین، و آگاهان در امر دنیا و دین، کنار زدند؟
«آگاه باشید زیان آشکار همین است!»
آنها چه ایرادى را بر ابوالحسن على(علیه السلام) داشتند؟
والله آنها بر شمشیر برنده او ایراد مى گرفتند، و بى اعتناییش در برابر مرگ در میدان نبرد، و قدرت او در جنجگویى، و ضربات درهم شکننده اش بر دشمن!
[آرى] بخدا سوگند [اگر امر خلافت با او بود] هر گاه مردم از جاده حق منحرف مى شدند و از پذیرش دلیل روشن سرباز مى زدند، آنها را با نرمى و ملایمت به سوى منزل مقصود سیر مى داد سیرى که هرگز آزار دهنده نبود، نه مرکب ناتوان مى شد، و نه راکب خسته و ملول.
و سرانجام آنها را به سرچشمه آب زلال و گوارا وارد مى ساخت، نهرى که دو طرفش مملو از آب بود، آبى که هرگز ناصاف نمى شد سپس آنها را پس از سیرابى کامل باز مى گرداند و سرانجام او را در پنهان و آشکار خیرخواه خود مى یافتند.
[آرى] او هرگز از دنیا بهره نمى گرفت، و از آن سودى جز سیراب کردن تشنه کامان و سیر نمودن گرسنگان نداشت.
و در این جا دنیا پرست از زاهد، و راستگو از دروغگو، براى همه آنها روشن مى شد.
[و همان گونه که خداوند فرموده]: «و اگر اهل شهرها و آبادى ها ایمان مى آوردند و تقوا پیشه مى کردند برکات آسمان و زمین را بر آنها مى گشودیم، ولى [آنها حق را] تکذیب کردند و ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم».
«و ظالمان این گروه نیز بزودى گرفتار بدى هاى اعمالى که انجام داده اند خواهد شد و هرگز نمى توانند از چنگال عذاب الهى بگریزند» آرى این سرنوشتى است که در انتظار آنهاست»).
«اَلا هَلُمَّ فَاسْتَمِعْ وَ مَا عِشْتَ اَرَاکَ الدَّهْرُ عَجَباً، وَ اِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ.
لَیْتَ شِعْرِى؟ اِلى اَىِّ سِناد استَنَدُوا؟ وَ عَلَى اَىِّ عِماد اعتَمَدُوا؟ وَ بِاَیَّةِ عُرْوَة تَمَسَّکُوا؟ وَ عَلى اَیَّةِ ذُرّیَّة اَقْدِمُوا وَ احتَنَکُوا؟
(لَبِئْسَ الْمَوْلَى وَلَبِئْسَ الْعَشِیرُ ) (8) و (بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلا). (6)
اِسْتَبْدَلُوا وَاللهِ الذُّنابى بِالقَوادِمِ، وَ الْعَجُزَ بِالْکاهِلِ، فَرَغْماً لِمَعاطِسِ قَوْم یَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً، (أَلاَ إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَـکِنْ لاَ یَشْعُرُونَ). (7)
وَیْحَهُمْ! (أَفَمَنْ یَهْدِى إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لاَّ یَهِدِّى إِلاَّ أَنْ یُهْدَى فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ)». (8)
(اکنون بیا و بشنو، [از دلیل هاى واهى آنها] و هر قدر عمر کنى دنیا شگفتى تازه اى به تو نشان مى دهد! و اگر مى خواهى تعجب کنى از سخنان آنها تعجب کن (و منطقشان را در باب خلافت دیگران بشنو).
اى کاش مى دانستم آنها به کدام سند استناد جستند؟ و بر کدام پشتوانه اى اعتماد کردند؟ و به کدام دستاویز محکم چنگ زدند؟ و بر کدامین ذرّیّه جرأت کردند و مسلط شدند؟ «چه بد مولا و یاورى، و چه بد مونس و معاشرى» و «چه جایگزینى بدى است براى ستمکاران».
آنها پیشگامان را رها کرده و به سراغ دنباله ها رفتند، شانه را با دم معاوضه کردند!
بینى گروهى که (کار بد مى کنند) و گمان دارند کار خوب انجام مى دهند بر خاک مذلت مالیده شود!
«آگاه باشید اینها همان مفسدانند ولى نمى فهمند».
واى به حال آنها! «آیا کسى که هدایت به سوى حق مى کند براى پیروى شایسته تر است یا آن کس که خود هدایت نمى شود مگر هدایتش کنند؟! شما را چه مى شود؟ چگونه داورى مى کنید؟»).
«اَمَا لَعَمْرِی لَقَدْ لَقَحَتْ، فَنَظِرَةٌ رَیْثَما تُنْتِجُ، ثُمَّ احْتَلِبُوا مِلاَْ الْقَعْبِ دَماً عَبِیطاً، وَ ذُعافاً مُبِیداً، هُنالِکَ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ وَ یَعْرِف التّالُونَ غِبَّ ما اَسَّسَ الاَوَّلُونَ، ثُمَّ طِیبُوا عَنْ دُنْیاکُمْ اَنْفُساً وَ اطْمَئِنُّوا لِلْفِتْنَةِ جَأْشاً.
وَ اَبْشِرُوا بِسَیْف صارِم، وَ سَطْوَةِ مُعْتَد غاشِم، وَ بِهَرَج شامِل، وَ اسْتِبْداد مِنَ الظّالِمِینَ یَدَعُ فَیْئَکُمْ زَهِیداً، وَ جَمْعَکُمْ حَصِیداً. فَیا حَسْرَةً لَکُمْ وَ اَنّى بِکُمْ وَ قَدْ عَمِیَتْ عَلَیْکُمْ؟ (أَنُلْزِمُکُمُوهَا وَأَنْتُمْ لَهَا کَارِهُونَ)». (9)، (10)
(بدانید به جان خودم سوگند ناقه خلافت باردار شده، منتظر باشید چندان نمى گذرد که نوزاد خود را به دنیا مى آورد [آن گاه ببینید چه نوزادى آورده] سپس به جاى کاسه شیر، کاسه هاى پر از خون تازه و سم کشنده را بدوشید [و لا جرعه سر کشید!]. «و آن زمان است که طرفداران باطل گرفتار خسران مى شوند». آرى، سرانجام، دنباله روان [چشم و گوش بسته و بى خبر] عاقبت کارى را که پیشوایانشان پایه گذارى کردند خواهند فهمید [و با تمام وجودشان آثار شوم آن را لمس مى کنند].
[بروید] از این پس به دنیاى خود دل خوش کنید، و از آن راضى و خوشحال باشید، ولى براى امتحان و فتنه پراضطرابى که در انتظار شماست خود را آماده کنید.
و شادمان باشید به شمشیرهاى برنده! و سلطه تجاوزگرانى ستمگر و خونخوار، و هرج و مرجى فراگیر، و حکومتى مستبد از ناحیه ظالمان، حکومتى که ثروت هاى شما را بر باد مى دهد، و جمعیّت شما را درو مى کند!
اسفا بر شما! چگونه امید نجات دارید در حالى که حقیقت بر شما مخفى مانده، و از واقعیت ها بى خبرید؟ «آیا ما مى توانیم شما را به پذیرش این دلیل روشن مجبور کنیم با این که شما کراهت دارید؟»). (11)

(1). سوره مائده، آیه 80.
(2). سوره زمر، آیه 15.
(3). سوره اعراف، ایه 96.
(4). سوره زمر، آیه 51.
(5). سوره حج، آیه 13.
(6). سوره کهف، آیه 50.
(7). سوره بقره، آیه 12.
(8). سوره یونس، آیه 35.
(9). سوره هود، آیه 28.
(10). الإحتجاج على أهل اللجاج(للطبرسي)، ج‏ 1، ص 108، احتجاج فاطمة الزهراء علیها السلام على القوم لما منعوها فدك و قولها لهم عند الوفاة بالإمامة.
(11). گرد آوري از کتاب: زهرا(علیها السلام) برترين بانوى جهان‏، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، سرور، قم، 1388، ه.ش، ص 219.


موضوعات: ایام فاطمیه  لینک ثابت



 [ 08:48:00 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما