مدرسه علمیه الزهرا(س)قروه
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
شهریور 1392
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
 << < جاری> >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          








جستجو





حدیث روز







محتواها





فال حافظ





پاسخگویی آنلاین به شبهات





حدیث





قرآن آنلاین





اوقات شرعی





لحظه شمار غیبت













لااله الا الله ملک الحق المبین

ذکر کاشف الکرب

  کسوف دل   ...

سجاده ام کجاست؟

می خواهم از همیشه ی اضطراب برخیزم

این دل گرفتگی مدام شاید

تأثیر سایه ی من است

که این سان

گستاخ و سنگوار،بین خدا و دلم ایستاده است

سجاده ام کجاست؟

موضوعات: شعر  لینک ثابت



[شنبه 1392-06-30] [ 10:23:00 ب.ظ ]





  تاج بندگی   ...

-نا محرم

نمازش که تمام شد چادر را تا کرد و گذاشت در سجاده.موهایش را پریشان کرد

و سرخاب وسفیدابی کرد و وارد مجلس مهمانی شد.فرشته سمت چپ لبخند

تلخی زد و به فرشته سمت راست گفتː<انگار فقط خدا نا محرمه!….>

حجاب برای زن ,تاج بندگی از خداست.

 

موضوعات: داستانک  لینک ثابت



 [ 10:00:00 ب.ظ ]





  بوی ماه مهر   ...

کلیدهای موفقیت در درس براساس روایات

در هر کارى براى رسیدن به (هدف) و کسب موفقیت, رمز و راز و شیوه ها و قواعدى است که رعایت آنها, راه را میان بُر مى سازد. درس خواندن و (موفقیّت تحصیلى) نیز از این قاعده مستثنا نیست. پس سزاوار و بجاست که جوانان این رموز و روش ها را بشناسند و به کار بندند تا از تلاش علمى و آموزشى خود, بیشترین بهره و سریع ترین ثمره را به دست آورند. برخى از این رموز عبارت اند از:

1 ـ سؤال
دانش آموز, با برخوردارى از روحیه تواضع و کنار گذاشتنِ غرور, آنچه را نمى داند باید بپرسد و مشکلات درسى خود را با معلّم در میان بگذارد. اگر کسى غرور و تکبر داشته باشد, راه فهم و علم را به روى خود مى بندد و (پرسیدن) ـ که اعتراف ضمنى به ندانستن است ـ براى او دشوار مى شود.
پرسش, (کلید گنجینه دانش) است. این حکمت, در کلمات پیامبر خدا(صلى الله علیه و آله)آمده است: (العلمُ خزائن و مفتاحُها السؤال. )1
گاهى هم شرم و خجالت مانع پرسیدن مى شود. امام باقر$ فرمود: (بپرس و از پرسیدن روى بر نگردان و خجالت نکش, چرا که این دانش را هر کس تکبّر یا خجالت داشته باشد, نمى آموزد. )2

2 ـ فراغت خاطر
ذهن آشفته و خاطرِ پریشان, مانع تحصیل است. پراکنده کارى و جدّى نگرفتن درس, سبب سستى چرخه آموزش مى شود. آن که هر روز موضوعى و هر فصل رشته اى بر مى گزیند و امروز و فردا مى کند و در کنار درس به کارهاى جنبى و متفرّقه مى پردازد و فرصت تحصیلى را به کارهاى غیر درسى صرف مى کند. عقب خواهد ماند.
پیامبر خدا(صلى الله علیه و آله)از جمله وصیت هاى حضرت خضر به موساى حکیم را چنین نقل مى کند: (یا موسى! تَفَرّغْ للِعلمِ انْ کنتَ تُریدُه, فانّما العلمُ لمَنْ یَفْرَغُ له;3 اى موسى! اگر علم مى خواهى, خود را براى آن خالص و فارغ بساز, چرا که دانش از آنِ کسى است که خود را براى آن فارغ و یکدل کند.) در توصیه هاى امام سجاد$ راجع به حقوق معلّم آمده است که عقل و ذهن و دل و فهم خود را براى معلّمت خالى و فارغ بساز تا بهتر بتوانى از دانش او بهره بگیرى.4

3 ـ توجّه و گوش دادن
تمرکز فکر و جمع بودن حواس در هنگام تحصیل و فراگیرى دانش, عامل مهمّى براى یادگیرى است. در متون دینى از موضوعى به نام (حُسن الإستماع) یاد شده است; یعنى خوب گوش کردن. کسى که هنگام مطالعه و درس خواندن یا شنیدن درس استاد, حواسش جمع نباشد و خوب گوش ندهد, یادگیرى او هم دچار اختلال و آسیب خواهد شد. از سخنان امام على$ در این زمینه چنین مى خوانیم: (وقتى نزد دانشمندى نشسته اى, بیش از آن که حرف بزنى, بر شنیدن حریص و مشتاق باش و همان طور که خوب حرف زدن را یاد مى گیرى, خوب گوش دادن را هم بیاموز.5
علامه طباطبائى در باره شهید مطهرى مى فرمود: (مرحوم مطهرى یک هوش فوق العاده اى داشت و حرف از او ضایع نمى شد. حرفى که مى گفتیم, مى گرفت و به مغزش مى رسید… هر چه مى گفتیم هدر نمى رفت ; مطمئن بودم که هدر نمى رود. )6

4 ـ یادداشت
اگر علم را ثبت و ضبط و یادداشت نکنیم, فراموش مى شود. به حافظه هم چندان نمى توان تکیه کرد. بسیارى افراد توفیق علمى خود را مدیون یادداشت هاى خویشند. حضرت رسول(صلى الله علیه و آله)فرمود: علم را به قید و بند بکشید (قیّدوا العلم) پرسیدند: به بند کشیدن علم چگونه است؟ فرمود: (کتابَتُهُ; با نوشتن آن. )7
امام حسن مجتبى$ فرزندان و برادر زادگان خود را گرد آورد و به آنان فرمود: شما کوچک هاى قومى هستید و امید است که بزرگ هاى قوم دیگر شوید, پس دانش بیاموزید. هر کس از شما نتوانست علم را حفظ کند و به خاطر بسپارد, آن را بنویسد و در خانه اش بگذارد.8 امام صادق$ نیز فرمود: (اکتبوا, فًإنّکم لا تحفظون حتّى تکتبوا;9 بنویسید, شما آموخته هاى خود را حفظ نمى کنید تا آن که بنویسید)
ییادداشت بردارى از درس ها, آموخته ها و شنیده ها, یکى از رموز موفقیّت در تحصیل است. بسیارى نیازمند دفترها و جزوه هاى هم کلاسى هاى خویشند, چرا که خود ننوشته اند و از (یادداشت) بهره نگرفته اند.

5 ـ پیگیرى و استمرار
عامل دیگر موفقیّت, جدیّت, پیگیرى, سخت کوشى و خسته نشدن است. هر هدفى با تداوم و تلاش, قابل دسترسى است. اگر با کمترین ضعف و ناکامى به وجود آمده آموزش را کنار بگذاریم و دلسرد شویم, ناکامى هاى بیشتر و بزرگ ترى در انتظارمان خواهد بود. البته جاذبه هاى فرعى و دل مشغولى هاى گوناگون و کشش هاى غیر درسى وجود دارد, اما دانش آموز موفق کسى است که بر این جاذبه ها غلبه کند و از پیمودن راه و کوشش براى نیل به هدف, خسته نشود.
پیگیرى و تداوم, هم هدف را همیشه زنده مى دارد, هم آموخته ها را زنده و با طراوت نگه مى دارد و هم انگیزه آموزشى را تقویت مى کند. امام على$ فرمود) هر کس دانش را زیاد مرور و بررسى کند, آنچه را آموخته فراموش نمى کند و آنچه را هم نمى داند, مى آموزد).10 این موضوع به نوعه با مسئله (تکرار) هم مرتبط است. خواندن و تکرار کردن آموخته ها, آن را در ذهن و دل مستقر مى سازد و از فراموشى جلوگیرى مى کند.

6 ـ اغتنام فرصت ها
(زمان), سرمایه هر دانش آموز است. فرصت جوانى و نشاط شباب, زودگذر و غیر قابل بازگشت است. افسوس خوردن بر فرصت هاى سوخته و از دست رفته هم مشکلى را حل ّ نمى کند. اگر بزرگان دین فرصت را همچون ابر, گذرا دانسته اند, هشدارى براى بهره گیرى از)حال) و (فرصت امروز) و هدر ندادن این سرمایه است.
بهره گیرى از صبحدم, سحرخیزى و از دست ندادن فرصت هاى پر نشاط آغاز روز, بهره هاى فراوانى دارد. در تقسیم بندى وقت ها, باید سرشارترین لحظه ها و پر انرژى ترین ساعت ها را براى کارهاى علمى و فکرى گذاشت; نه آن که در ساعات اولیّه بامداد خوابید و این (زمان طلایى) را در خواب و رختخواب سپرى کرد. پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله)فرمود: در کسب دانش, سحر خیز باشید و اوّل روز در پى آن روید, چرا که سرخیزى مایه برکت و کام یابى است.11 در سرمشق هاى خوشنویسى هم به ما آموخته اند: (سحر خیز باش تا کامروا باشى).

7 ـ برنامه ریزى
تنظیم وقت, تقسیم درست زمان و به کارگیرى صحیح فرصت به تناسب اهمیّت موضوعات, در رسیدن به هدف مؤثّر است. تا هدف مشخّص نباشد, امکان برنامه ریزى هم نیست. تا محدوده زمان و میزان توانایى و فرصت و امکانات, معیّن نباشد, این (اولویّت بندى) عملى نخواهد شد. با برنامه ریزى مى توان فرصت و وقت را توسعه داد و به همه کارها رسید و مشکلِ (نمى رسم) و (وقت نمى کنم) را حل کرد. بدون نظم و برنامه ریزى, فرصت هاى زیادى هدر مى رود و بدون (اولویت بندى) زمان و عمر ما صرف کارهاى بیهوده و کم اهمیّت مى شود. حضرت على$ فرمود: (من اشتغل بغیر المهم ضیّع الاهم ّ;12 هر کس به کار غیر مهم مشغول شود, کار مهم تر را تباه و ضایع مى سازد). این همان (مدیریت زمان) و برنامه ریزى و اهم و مهم ّ کردن کارها و برنامه هاست.
آن حضرت در سخن دیگرى فرموده است: (بسیارى از مردم در پى کارهاى زاید و غیر لازم (و حاشیه اى و کم اهمیّت) مى روند و کارهاى اصلى و عمده را وا مى گذارند).13 کلام امام, نقد شیوه کسانى است که برنامه ریزى حساب شده اى در کار خود ندارند. اگر دانش آموزان تنظیم حساب شده اى در مورد اهداف, برنامه ها, کارها و صرف اوقات نداشته باشند, زیان خواهند کرد.

8 ـ معلّم خوب
تأثیر یک معلّم دانا, دلسوز, آگاه و صمیمى در رشد علمى و فرهنگى دانش آموز بسیار است. بسیارى از انسان هاى موفق, کام یابى هاى علمى خود را مدیون برخوردارى از چنین اساتیدى هستند که هم تجربه کارى دارند, هم برتریِ علمى, هم دلسوزى در تعلیم و تربیت و هم رابطه هاى صمیمى با شاگردان. از این رو انتخاب استاد و بهره گیرى از محضر علمى چنین اساتیدى, از جمله رموز موفقیت تحصیلى است.
در کتاب هاى تفسیر, در ذیل آیه )فلینظر الأنسان الى طعامه) (انسان باید به طعام خود به دقّت بنگرد) از امام باقر$ روایت شده است: یعنى این که بنگرد علم و دانش خود را از چه کسى مى آموزد.14 وقتى ذهن و دل دانش آموز در اختیار استاد قرار مى گیرد, شکل گیرى شخصیت علمى و اخلاقى و پیشرفت او نیز از استادش اثر مى پذیرد.
امام حسن مجتبى$ فرمود: (عجبت لمن یتفکّر فى مأکوله, کیف لا یتفکّر فى معقوله, فیجنّب بطنه ما یؤذیه و یودع صدره ما یزکیّه;15 شگفت از کسى که در خوراکى خود دقت مى کند, اما در مسائل عقلى و فکرى خود اندیشه نمى کند; شکم خود را از آنچه آزارش مى دهد دور مى دارد, اما سینه و دل و جانش را به چیزى که او را تزکیه کند, وا مى گذارد). تأکید حضرت بر دقت بر (غذاى فکرى) و (تغذیه علمى) است که باید از مجراهاى صحیح انجام گیرد و شکل گیرى شخصیت و ثمر دهى وجود انسان, در دست افراد به تعهّد قرار نگیرد.

9 ـ اعتماد به نفس
خداوند, استعداد و توان آموختن و پیشرفت را در همه کس قرار داده است; هر چند ممکن است در افراد, متفاوت باشد. شناخت خود و ایمان به توان مندى ها و اعتماد به نفس سبب مى شود که دانش آموز, زود مأیوس نشود و طى کردن راه پیشرفت را براى خود غیر ممکن نشمارد. مطالعه در باره انسان هایى که در شرایط مساوى یا مشابه با شما هستند, اما به درجاتى از رشد علمى و موفقیت دست یافته اند, نشان مى دهد که آن گونه توفیق ها محال نیست و براى شما نیز فراهم مى شود, به شرط آن که خود را و روحیه تان را نبازید و از ناکامى ها و شکست ها, پلى براى پیروزى هاى بعدى بسازید و تحقیرها و ملامت هاى دیگران سبب دلسردى و نامیدى شما نشود. داشتن (روحیّه) و (امید), نقش مهمّى در کام یابى دارد. توجّه به (داشته ها) و شناخت نعمت هاى الهى و زمینه هاى رشد, اعتماد مى آفریند. مهم ّ, کشف آن دنیاى باطن و ایمان به توانستنِ خویش است.

10 ـ همّت بلند
بى دلیل نگفته اند که:
همّت بلند دار که مردان روزگار از همّت بلند به جـایى رسیده اند
هر چه هدف متعالى تر و همّت والاتر باشد, تلاش انسان هم به تناسب آن افزون تر و به کارگیرى توانایى ها بیشتر خواهد شد. در کوهنوردى, آنان که (رسیدن به قلّه) را در نظر داشته باشند, نسبت به کسانى که صعود به ارتفاع کمى از یک قلّه سرکشیده را مدّ نظر دارند مسافت بیشترى طیّ خواهند کرد. معروف است که یکى از دانشمندان از فرزند خود پرسید: تو مى خواهى در علم و دانش به کجا برسى؟ گفت: مى خواهم به رتبه و مقام تو برسم. پدر گفت: قطعاً به جایى نخواهى رسید, چون من مى خواستم به مقام علمى امام صادق$ برسم که به این جا رسیده ام; تو که مى خواهى به حدّ من برسى, به مقامى نخواهى رسید.

یک نمونه خوب
اگر بخواهیم نمونه اى از یک انسان شایسته را نام ببریم که خوب درس خواند و خوب آموخت و در مقام شاگردى و معلّمى, انسان موفّقى بود, شهید آیة الله مطهرى نمونه مناسبى است. وى با اشتیاق و شور درس مى خواند, به استادان خود نهایت احترام را مى گذاشت, از فرصت هاى خود حدّاکثر بهره را مى گرفت, وقت خود را صرف آموختن لازم ترین و مفیدترین علوم مى کرد, از هدر رفتن وقت خود جلوگیرى مى نمود, با افراد صالح و جدّى همدرس بود, نزد اساتید پخته و با شخصیت و دانا درس مى خواند, ذهن خود را از پراکندگى و تشویش باز مى داشت, در درس خواندن بسیار جدّى, کوشا, صبور و مقاوم بود, علم آموزى او بسیار ژرف بود و با دانش به صورت سطحى برخورد نمى کرد. در کنار آموختن, به تهذیب نفس و توجّه به معنویّات و اخلاص و عبادت هم اهتمام مى ورزید, براى پخته شدن مباحث علمى به نقد و گفت وگو و مباحثه مى پرداخت, نقدهاى دیگران را صمیمانه مى پذیرفت و از آنها بهره مى گرفت.
در پایان به گوشه اى از توصیه هایى که شهید مطهرى به فرزند بزرگوارش داشته, اشاره مى کنیم, که براى همه ما آموزنده است و مى توان راز و رمز موفقیّت را از آن شناخت:
(… در انتخاب دوست و رفیق, فوق العاده دقیق باش, که مار خوش خط و خال فراوان است. همچنین در مطالعه کتاب هایى که به دستت مى افتد, بر اطلاعات اسلامى و انسانیّت بیفزا. اگر جلسات خوبى در تبریز هست شرکت کن. اگر کتابى از این دست لازم شد پیغام بده تا برایت بفرستم. حتّى الإمکان از تلاوت روزى یک حزب قرآن که فقط پنج دقیقه طول مى کشد, مضایقه نکن و ثوابش را هدیه روح مبارک حضرت رسول(صلى الله علیه و آله)بنما که موجب برکت عمر و موفقیت است. ان شاءالله. )16

پی نوشتها:

1ـ تحف العقول, ص 51.
2ـ علل الشرائع, ص 606.
3ـ العلم و الحکمة فى الکتاب و السنّه, ص 238.
4ـ ر. ک: رسالة الحقوق, بخش (و اما سائسک بالعلم).
5ـ المحاسن, ج 1, ص 364.
6ـ جلوه هاى معلمى استاد مطهرى, ص 30.
7ـ تحف العقول, ص 36.
8ـ العلم و الحکمة فى الکتاب و السنه, ص 240.
9ـ اصول کافى, ج 1, ص 52.
10ـ غرر الحکم و درر الکلم, حدیث 10758: (من اکثر مدارسة العلم لم ینس ما علم و استفاد ما لم یعلم).
11ـ العلم و الحکمة فى الکتاب و السنه, ص 252: (اغدوا فى طلب العلم, فان ّ الغدوّ برکة و نجاح).
12ـ الحیاة, ج 1, ص 308.
13ـ همان: (فان ّ کثیراً من الناس یطلبون الفضول و یضعون الأصول).
14ـ اصول کافى, همان, ص 49.
15ـ العلم و الحکمة فى الکتاب و السنه, ص 236.
16ـ جلوه هاى معلمى استاد مطهرى, ص 41.

منابع پژوهش:
1 ـ شیوه هاى موفقیت در تحصیل, محمدحسین حقجو.
2 ـ جلوه هاى معلمى استاد مطهرى, انتشارات مدرسه.
3 ـ رمز پیروزى مردان بزرگ, جعفر سبحانى.
4 ـ مسائل آموزش و پرورش, محمد طاهر معیّرى.
5 ـ حدیث رویش, ابوالقاسم حسینى ژرفا.
6 ـ تعلیم و تربیت در اسلام, مرتضى مطهرى.
7 ـ الحیاة, ج 1 (بخش علم و تعلم).
8 ـ العلم و الحکمة فى الکتاب و السنّه, محمد محمدى رى شهرى.
9 ـ اگر نوجوان مى شدم!, مولود شمس نژاد.
10 ـ سى درس براى موفقیّت, ج. کامیارراد.
11 ـ مهارت در اندیشیدن, ادوارد. د. بونو, ترجمه بهمن لطیف.
12 ـ آداب تعلیم و تربیت در اسلام, شهید ثانى, ترجمه محمد باقر حجّتى.
13 ـ وظایف اخلاقى معلم و شاگرد, محمد اسماعیل نورى.
14 ـ دفتر را باز کنیم, حمید گروگان.
15 ـ در مکتب تجربه, حمید گروگان.
16 ـ نگرانى ها و ناامیدى ها, محمد جعفر امامى.
17 ـ کلیدهاى تربیتى و تعلیمى, دکتر رجبعلى مظلومى.
نویسنده: حجة الاسلام جواد محدّثى
منبع: http://rahpouyan.com

موضوعات: کلیدهای موفقیت  لینک ثابت



 [ 09:09:00 ب.ظ ]





  حدیث روز   ...

تعجب از بعضی آرزوها ! :




بسم الله الرحمن الرحیم
امام علی علیه السلام :
در شگفتم از كسى كه اختياردار اجل خود نيست، چگونه آرزوي طولانی مى كند!



موضوعات: حدیث روز, انتخابات  لینک ثابت



 [ 09:03:00 ب.ظ ]





  او که زمین را ترک کرد تا آسمانی شود   ...



خاطره خواندنی یک خلبان از شهید چمران


حس کنجکاوی ام باعث شد تا خودم از او دعوت نمایم . وقتی به چشمانش نگاه کرده و خودم رو معرفی کردم ، صلابت خاصی در چهره اش دیدم . کلام او که با سادگی خاصی ادا می شد به دل می چسبید،خلاصه دست او رو گرفته و به کابین اوردم . و این اولین باب آشنایی ام با او بود.
خاطره خواندنی یک خلبان از شهید چمران

آن چه خواهید خواند، روایتی است از افسر خلبان «مدرسی» درباره ی آشنایی و دیدارهایش با شهید دکتر «مصطفی چمران».شرحِ جناب «مدرسی» آن قدر جذاب و نمکین است که احتیاج به توضیح دیگری ندارد:

«…فکر می کنم همون اوایل جنگ بود که با دکتر ” مصطفی چمران ” در یکی از پرواز هایم به منطقه جنگی آشنا شدم. واحد عملیات گفته بود آقای دکتر رو به کابین آورده و به اصطلاح تحویل اش بگیرید ! من به شخصه نخستین باری بود که با چنین پیغام عجیبی از سوی واحد عملیات مواجه می شدم ! آخه بالاترین مقام رسمی هم که سوار قارقارک مون می شد ، کسی به ما نمی گفت که او رو به کابین آورده یا تحویل بگیریم .. معمولآ به خواست و اراده خلبان و یا گروه پروازی شخصی رو به کابین دعوت می کردیم . اما عجیب تر آن که وقتی لودمستر هواپیما از آقای دکتر خواهش می کنه که به کابین تشریف بیاره ، او با بزرگواری خاص خودش تشکر کرده و گفته بود جایم همین پائین راحت است ..

حس کنجکاوی ام باعث شد تا خودم از او دعوت نمایم . وقتی به چشمانش نگاه کرده و خودم رو معرفی کردم ، صلابت خاصی در چهره اش دیدم . کلام او که با سادگی خاصی ادا می شد به دل می چسبید،خلاصه دست او رو گرفته و به کابین اوردم . و این اولین باب آشنایی ام با او بود.


بعد ها هر وقت او را در ماموریت هایم می دیدم ، انگار که سال ها همدیگر رو می شناسیم و صمیمانه دقایقی همدیگر رو در اغوش می گرفتیم .بدین سان دوستی من با شهید چمران آغاز شد. طولی نکشید که به عنوان وزیر دفاع منصوب شد. راستش رو بخواهید بعد از این انتصاب دیگه کم تر سعی می کردم به او نزدیک شده و مثل سابق حال و روزش رو جویا شوم. چون دوست نداشتم همکارانم این ارتباط رو پاچه خواری تصور کنند. !

اگه اشتباه نکنم در غائله کردستان بود که برای حمل مجروح به اون منطقه رفته بودیم. این بار هم قبل از پرواز دکتر ” چمران ” با خانم جوانی پای هواپیما اومد .در همون نگاه نخست احساس کردم که از آشنایان او باید باشد. خیلی گرم و دوستانه با من برخورد کرد. هر دوی آن ها رو به کابین هواپیما دعوت کردم .

هنوز تیک آف نکرده بودیم . دکتر من رو به همون خانم که فهمیدم همسرش است معرفی کرد . اهل لبنان بود . همین جوری با دکتر و همسرش غرق صحبت بودم که ناگهان دیدم خدا بیامرز از کیف دستی اش یک کتاب با جلدی آبی بیرون آورده و در حال نوشتن در داخل جلدش است .. بعد از این که امضایش تموم شد با لبخند خاصی تحویل من داده و گفت .. چون گفتی اهل مطالعه هستی این رو یادگاری از من داشته باش . نام کتاب ” سیمای پاسدار ” بود . وقتی به درون جلدش نگاه کردم دیدم نوشته .. ” تقدیم به دوست بسیار عزیزم آقای بهروز مدرسی و … “

انگار همین دیروز بود .. یادمه همسر دکتر چمران به من گفت .. خیلی حوصله ام در کاخ نخست وزیری سر می رود .. کسی همزبون و همدم ندارم .. ! بهش گفتم می خواهی به همسرم بگم روزها بیاد پیش شما !؟ و او صمیمانه تشکر کرد.
نمی دونم چند ماه یا چند سال از آشنایی من با دکتر و همسرش گذشته بود که در شب عروسی برادر ناتنی ام ( علی فرزند بزرگ مادرم از همسرش ) بودم که شنیدم دکتر شهید شده است. بی اختیار زدم زیر گریه .. و یواشکی به همسرم گفتم : من حالم خوب نیست یک جور به مامانم ندا بده تا ازمجلس به خونه بروم . از باشگاه زدم بیرون ..

در یکی از خیابان های جیحون جنوبی برو بچه های بسیج و کمیته که راه رو برای بازبینی مسدود کرده بودند .. وقتی چراغ قوه به چشمان من انداختند و آن ها را متورم و قرمز دیدند.از من خواستند پیاده شوم .! و برخورد تندی کردند ! وقتی دلیل اعمال غیر طبیعی اون ها رو پرسیدم ، گفتند به خاطر شهادت دکتر چمران است! و ما یک زمانی از یاران نزدیک او بودیم .گفتم : امضای دکتر رو می شناسید !؟ و سپس از داشبورد ماشین ام کتابی رو که دکتر امضا کرده بود نشون دادم .. نمی دونید چه منقلب شدند و با احترام خاصی بدرقه ام کردند .

منبع: فرهنگ نیوز

موضوعات: تاشهدا  لینک ثابت



 [ 08:53:00 ب.ظ ]





  برای چشم هایم نماز باران بخوان   ...

 

اینجا کسی برای تو جا وا نمی کند


این خاک احترام به دریا نمی کند


نامت برای دفع بلا روی طاقچه است


ورنه کسی نگاه به آقا نمی کند . . .


اَللّــهُمَّ عَــجِّل لِــوَلیِّکَــ الــفَـرَج



http://upcity.ir/images2/42629893219574779286.jpg


موضوعات: دل نوشته  لینک ثابت



 [ 08:43:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما