مدرسه علمیه الزهرا(س)قروه
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
فروردین 1403
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31








جستجو





حدیث روز







محتواها





فال حافظ





پاسخگویی آنلاین به شبهات





حدیث





قرآن آنلاین





اوقات شرعی





لحظه شمار غیبت













لااله الا الله ملک الحق المبین

ذکر کاشف الکرب

  ۵ اسفند روز بزرگداشت خواجه نصیرالدین طوسی   ...

خواجه نصیرالدین محمد بن حسن جهرودی طوسی مشهور به خواجه نصیرالدین طوسی از اهالی جهرود از توابع قم بوده است که در تاریخ ۱۵ جمادی الاول سال ۵۹۷ هجری قمری ولادت یافته است. او به تحصیل دانش، علاقه زیادی داشت و از دوران جوانی در علوم ریاضی و نجوم و حکمت سرآمد شد و از دانشمندان معروف زمان خود گردید.

 خواجه نصیرالدین طوسی ستاره درخشانی بود که در افق تاریک مغول درخشید و در هر شهری پا گذارد آنجا را به نور حکمت و دانش و اخلاق روشن ساخته و در آن دوره تاریک و در آن عصری که شمشیر تاتار و مغول خاندانهای کوچک و یا بزرگ را از هم پاشیده و جهانی از حملات مغولها به وحشت فرو رفته و همه در گوشه و کنار منزوی و یا فراری می شدند و بازار کسادی دانش و جوانمردی و مروت می بود و فساد حکمفرما. وجود و بروز چنین دانشمندی مایه اعجاب و اعجاز است.

  خواجه نصیرالدین طوسی را دسته ای از دانشوران خاتم فلاسفه و گروهی او را عقل حادی عشر نام نهاده اند. بهرحال خواجه نصیرالدین دوره تحصیل ابتدایی را قسمتی نزد دائی خود بابا افضل ایوبی کاشانی و فخرالدین داماد که او شاگرد صدرالدین سرخسی و او شاگرد افضل الدین جیلانی و او شاگرد ابوالعباس ریوگیری و او شاگرد بهمن یار از شاگردان شیخ الرئیس ابوعلی سینا تحصیل کرده است.

موضوعات: مناسبتها  لینک ثابت



[شنبه 1391-12-05] [ 09:27:00 ق.ظ ]





  روز مهندس گرامی باد   ...

پنجم اسفندماه، خجسته میلاد دانشمند بزرگ ایرانی خواجه نصیرالدین طوسی، روز ملی مهندس  به کلیه اعضاء نظام مهندسی و کارکنان آن تبریک و تهنیت عرض نموده و امید است با الهام از فناوری های نوین و خلاقانه و همسو با رعایت مقررات مهندسی و اخلاق اسلامی و حرفه ای اندیشه و روش مهندسان ایرانی  برای همگان همانند گذشته الگو قرار گیرد.

موضوعات: مناسبتها  لینک ثابت



 [ 08:46:00 ق.ظ ]





  برگزاری نشست ائمه جماعت با حضور مسئولین اداره آموزش و پرورش   ...

 

جلسه ائمه جماعت در مکان حوزه الزهرا (س) قروه و با حضور ائمه جماعت و حضور مسئولین آموزش و پرورش در تاریخ 1/12/91 برگزار گردید. مسئولین با دعوت مدیر مدرسه حضور داشتند از جمله جناب آقای سلیمانی معاون پرورشی آموزش و پرورش و جناب آقای منتشلو مسئول ساماندهی ائمه جماعت آموزش و پرورش ، که در ابتدا خانم عبدی مدیر مدرسه ضمن خیر مقدم  ایشان و بیان مسائل و مشکلات ائمه جماعت خواستار رسیدگی به امور ایشان شدند. و در ادامه ائمه جماعت هر یک به بیان انتقادات و پیشنهادات در زمینه های مختلف پرداختند و در این میان پیشنهادات و نظرات بر این بود که جلسات مشاوره جهت تقویت خود ائمه جماعت و شیوه های جذب محصلین مدارس به نماز و رغبت به حضور در نماز جماعت و در خواست برنامه ای جهت ارائه به مدارس مبنی بر حضور معلمین و مسئولین مدرسه در نماز جماعت که باعث حضور بیشتر محصلین در جماعت خواهد شد و همچنین در خواست جهت تخصیص فرصت بیشتر ما بین زنگهای کلاسی جهت ارائه هر بیشتر مطالب در رابطه با قرائت صحیح نماز و آموزش نماز و پاسخگویی به سوالات و همچنین در این میان از نقش کم رنگ مربیان پرورشی در حضور نماز جماعت اعتراض نمودند و از عدم وجود مربی قرآن ، دینی و زندگی مجرب برای پاسخگویی به سوالات محصلین در سنین مختلف و مختلط از شیعه و سنی  گلایه نمودند و همچنین در خواست کتابهای مراجع و سایر کتب که در زمینه های مهدویت و حجاب پاسخگوی نیاز محصلین باشد.

و در ادامه آقای سلیمانی معاون پرورشی آموزش و پرورش در همه زمینها و سوالات ائمه جماعت پاسخگو ایشان بودند و افزودند:«کار با دانش آموز سخت ترین کارها و از باسلیقه ترین کارها محسوب می شود و باید علم نسبت به امروز کامل و نسبت به فردا ناقص است که هر روز علم نسبت به روز بعد کاملتر خواهد شد و ایشان فرمودند: ما تحت هیچ شرایطی خود را از شما و مسئولین این وظیفه خطیر جدا ندانسته ایم» همچنین آقای سلیمانی فرمودند: با وجود مشکلات فراوان و متنوع در مدارس و نماز جماعت دست از تلاش و کوشش بر نداریم و اهل تسنن و تشیع راهشان یکی است.

در پایان از عدم وجود اعتبارات کافی جهت امور پرورشی و ائمه جماعت و همچنین پرداخت حق الزحمه ایشان نکاتی را بیان فرمودند.

امید است با پیگیری های دلسوزانه مدیر مدرسه و مسئولین اداره مربوطه مشکلات ائمه جماعت هرچه زودتر رفع گردد.

موضوعات: خبر فرهنگي  لینک ثابت



[چهارشنبه 1391-12-02] [ 12:45:00 ب.ظ ]





  امام حسن عسگری (ع) ذهن ها را می خواند!   ...

  

آگاهی اهل بیت پیامبر علیهم السلام از درون انسانها بر آنان که معتقد به امامت ایشانند جای هیچ شکی نیست. از آنجا که حضرات معصومین حجت و خلیفه خداینددارای این فضیلتند که از آنچه در دلها می گذرد آگاهند.این است که می دانند چه در ذهنها خطور می کند و حاجت نگفته را برآورده می نمایند. در این گفتار به نمونه هایی از ذهن خوانی افراد از سوی امام یازدهم شیعیان اشاره می شود

وَ أَسِرُّوا قَوْلَكُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (سوره ملک،آیه13)

 گفتار خود را پنهان كنید یا آشكار(تفاوتى نمى‏كند)، او به آنچه در سینه‏هاست آگاه است!

 آگاهی اهل بیت پیامبر علیهم السلام از درون انسانها بر آنان که معتقد به امامت ایشانند جای هیچ شکی نیست. از آنجا که حضرات معصومین حجت و خلیفه خداینددارای این فضیلتند که از آنچه در دلها می گذرد آگاهند.این است که می دانند چه در ذهنها خطور می کند و حاجت نگفته را برآورده می نمایند. در این گفتار به نمونه هایی از ذهن خوانی افراد از سوی امام یازدهم شیعیان اشاره می شود.

  1.محمّد بن ابراهیم مى‏گوید: فقر بر من و بر پسرم غلبه كرد، برخاسته روى به راه آوردیم، در راه من گفتم: چه خوش باشد كه آن حضرت پانصد درهم به من دهد تا چندى به جهت كسوت خود و چندى به جهت عیال و چندى به جهت طعام و ادام و نفقه صرف كنم. پسرم گفت: اگر مرا سیصد درهم دهد تا چندى را درازگوش گوش بخرم و چندى به قرض دهم و چندى را كسوت كنم، مرادم حاصل است.

 چون به در خانه امام عسکری علیه السلام رسیدیم بى‏آنكه حلقه بر در زنیم یا كسى را آگاه كنیم یكى بیرون آمد و گفت: امام- علیه السلام- پدر و پسر را مى‏طلبد. خادم آمد و پانصد دینار به من و سیصد دینار به پسرم داد و فرمود: اى موالى! پانصد دینار را خرج كن به آن دستور كه در راه گفته بودى و پسرم را نیز فرمود: سیصد دینار به موجب مذكور صرف كن. گفتم كه هیچ شبهه ای نیست كه ایشان حجت خدا است كه مراد ما برآورد و مقصود ما را می‌دانست.(1)

 2. ابو هاشم مى‏گوید: به خدمت آن حضرت رفتم و در دل گذرانیدم كه از وى خاتمى طلب كنم و آن را تیمن و تبرك نگاه دارم. شرم داشتم كه از او سؤال كنم. مرا فرمود كه این خاتم به تو دادم كه در دل داشتى و این نگین بر آن افزودم.

 3. على بن زید مى‏گوید كه از خانه بیرون آمدم و عزیمت صحبت آن حضرت نمودم و مرا صد دینار بود، بر چیزى بسته در راه افكندم و بعد از آنكه به شرف صحبت آن حضرت مشرف گردیدم یادم آمد كه زر گم گشته، در دل اضطراب كردم اما به زبان نیاوردم. آن حضرت فرمود: خاطر جمع دار كه زر تو را برادرت یافته و به خانه برده. چون به خانه آمدم آن چنان بود كه آن حضرت فرموده بود. (2)

شیخ طوسى در الغیبة به سند خود از ابو هاشم جعفرى در ضمن حدیثى نقل كرده است كه گفت: تنگدست شده بودم و مى‏خواستم چند دینار از ابو محمد(علیه السلام) طلب كنم اما شرم داشتم. چون به خانه‏ام رسیدم صد دینار برایم فرستاده شد و این پیغام نیز همراه آن نوشته شده بود كه اگر حاجتى داشتى شرم مكن و بیم نداشته باش و طلب كن كه آنچه دوست دارى خواهى دید ان شاء الله

4. از ابو هاشم روایت شده كه گفت: از امام حسن عسكرى علیه السّلام شنیدم می فرمود: یكى از گناهانى كه آمرزیده نخواهد شد اینست كه انسان بگوید: اى كاش من مؤاخذه نمی شدم مگر به این (یك گناه؟)- راوى گوید: من با خودم گفتم: این مقاله از علوم دقیق است، سزاوار است كه انسان هر چیزى را از نفس خود جستجو كند. ناگاه دیدم امام عسكرى علیه السّلام متوجه من شد و فرمود: راست گفتى، آنچه را كه نفس تو به تو دستور داد عمل كن! زیرا كه شرك آوردن از جنبش مورچه در شب تاریك بر (كوه) صفا و بر لباس سیاه پوشیده‏تر است.(3)

 5. شیخ طوسى در الغیبة به سند خود از ابو هاشم جعفرى در ضمن حدیثى نقل كرده است كه گفت: تنگدست شده بودم و مى‏خواستم چند دینار از ابو محمد(علیه السلام) طلب كنم اما شرم داشتم. چون به خانه‏ام رسیدم صد دینار برایم فرستاده شد و این پیغام نیز همراه آن نوشته شده بود كه اگر حاجتى داشتى شرم مكن و بیم نداشته باش و طلب كن كه آنچه دوست دارى خواهى دید ان شاء الله.(4)

6. از محمّد بن عبد العزیز بلخى روایت شده كه گفت: یك روزى من در بازار غنم نشسته بودم، ناگاه دیدم كه امام حسن عسكرى علیه السّلام آمد، قصد باب عامه سرّمن‏رأى را داشت. من با خود گفتم: اگر صدا بزنم: آى مردم این آقا حجّت خدا است، او را بشناسید مرا خواهند كشت؟ همین‏كه آن بزرگوار نزدیك من آمد و بآن حضرت نگاه كردم انگشت سبابه خود را درب دهان خود نهاد و اشاره كرد: ساكت باش من بجانب حضرتش شتافتم، پاى مباركش را بوسیدم. فرمود: آیا نه چنین است كه اگر تو آن صدا را مى‏زدى كشته میشدى؟ در آن شب شنیدم كه میفرمود: یا تقیه یا قتل، پس تقیه كنید و نفسهاى خود را نگاه دارید!. (5)

 7.نصیر خادم گوید: من مكرر از حضرت عسكرى علیه السّلام شنیدم كه با غلامان رومى و ترك و صقالبه بزبان آنان سخن میگفت، و از این موضوع در شگفت بودم زیرا وى در مدینه متولد شده و تا كنون كسى ندیده بود كه او با این زبان‏ها تكلّم كند، من در این گونه افكار بودم كه ناگهان متوجه من شد و فرمود: خداوند تبارك و تعالى حجت خود را از سایر مردم تمیز میدهد و معرفت هر چیزى را بوى مرحمت میكند، حجت پروردگار كلیه لغات و انساب و آجال و حوادث را میداند و اگر این چنین نبود او و سایر مردم فرقى نداشتند.(6)

 چون به در خانه امام عسکری علیه السلام رسیدیم بى‏آنكه حلقه بر در زنیم یا كسى را آگاه كنیم یكى بیرون آمد و گفت: امام- علیه السلام- پدر و پسر را مى‏طلبد. خادم آمد و پانصد دینار به من و سیصد دینار به پسرم داد و فرمود: اى موالى! پانصد دینار را خرج كن به آن دستور كه در راه گفته بودى و پسرم را نیز فرمود: سیصد دینار به موجب مذكور صرف كن. گفتم كه هیچ شبهه ای نیست كه ایشان حجت خدا است كه مراد ما برآورد و مقصود ما را می‌دانست .

 8. حسن بن ظریف گوید: دو مسأله بنظرم رسید و اراده كردم آنها را از حضرت ابو محمد بپرسم، از آن جناب پرسیدم هنگامى كه قائم قیام میكند چگونه حكم میكند و در كجا براى اقامه حكم خواهد نشست؟ و نیز در نظر داشتم از وى بپرسم در باره تب هم چیزى مرقوم بفرمایند، و لیكن در هنگام نوشتن موضوع تب را فراموش كردم.

 پس از چندى جواب رسید كه قائم هنگامى كه قیام كند در بین مردم بعلم خودش حكم خواهد كرد همان طور كه داود به حكم خودش بین مردم حكم مینمود، و از كسى بینه نخواهد خواست، و تو قصد داشتى در باره تب چیزى بپرسى و لیكن فراموش كردى، اكنون متوجه باش و آیه شریفه‏ یا نارُ كُونِی بَرْداً وَ سَلاماً را بر ورقه‏اى بنویس و بر مریض آویزان كن، راوى گوید: من طبق دستور امام علیه السّلام عمل كردم و مریض ما خوب شد.(7)

 9. از على بن محمد بن حسن روایت شده كه گفت: پادشاه بجانب بصره خارج شد، امام عسكرى علیه السّلام با شیعیان خود با سلطان خارج شد، ما عده‏اى بودیم كه بین دو دیوار نشسته بودیم و در انتظار مراجعت آن حضرت بودیم، وقتى كه آن بزرگوار برگشت و مقابل ما رسید نزد ما توقف كرد، با یك دست كلاى خود را از سر خود برداشت و دست دیگر را بالاى سر خود نهاد و در صورت یكى از رفقاى ما خندید. آن مرد فورا گفت: شهادت میدهم كه تو حجّت و برگزیده خدا هستى. ما جریان را از آن شخص پرسش كردیم؟! گفت: من در باره امامت امام عسكرى شك داشتم، با خود گفتم: اگر آن حضرت برگردد و كلاى خود را از سر خود بر دارد من به امامت او معتقد مى‏شوم.(8)

  پی نوشت:

 1. آثار الأحمدى،استرآبادى‏،ص:548، ناشر: میراث مكتوب‏ تهران‏،سال چاپ: 1374 ش‏

 2. همان، ص 549   

 3. ترجمه إثبات الوصیة، ص 468 ،مسعودى/مترجم محمدجواد نجفى‏،ناشر: اسلامیة تهران‏ چاپ: دوم‏1362 ش‏

 4. سیره معصومان،سید محسن امین/مترجم حجتى كرمانى‏، ج‏6 ،ص : 250،ناشرسروش‏،چاپ: دوم‏ 1376 ش‏

  5. ترجمه إثبات الوصیة ، ص471    

 6. زندگانى چهارده معصوم علیهم السلام/ ترجمه إعلام الورى طبرسى،عزیز الله عطاردى‏،ص494،ناشر: اسلامیة تهران‏ 1390 ق‏ 

 7.همان، ص495    

8. ترجمه إثبات الوصیة،ص476   

سید روح الله علوی

 منبع : بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

 

موضوعات: دینی مذهبی  لینک ثابت



[سه شنبه 1391-12-01] [ 09:21:00 ق.ظ ]





  خادم امام ، مسیحی بود !   ...

 





یکی از راویان حدیث به نام جعفر بن محمّد بصری حکایت کند: روزی در محضر حضرت ابومحمّد، امام حسن عسکری علیه السلام بودیم ، یکی از مامورین خلیفه وارد شد و گفت : خلیفه پیام داد که چون  أنوش نصرانی یکی از بزرگان نصاری - در شهر سامراء است و دو فرزند پسرش مریض و در حال مرگ هستند، تقاضا کرده‌اند که برویم و برای سلامتی ایشان دعا کنیم . اکنون چنانچه مایل باشید، نزد ایشان برویم تا در نتیجه به اسلام و خاندان نبوّت ، خوش بین گردند.

امام علیه السلام اظهار داشت : شکر و سپاس خداوند متعال را که یهود و نصاری نسبت به ما خانواده اهل بیت از دیگر مسلمین عارف‌تر هستند.

سپس حضرت آماده حرکت شد، لذا شتری را مهیّا کردند و امام علیه السلام سوار شتر شد و رهسپار منزل أنوش گردید. همین که حضرت نزدیک منزل أنوش نصرانی رسید، ناگهان متوجّه شدیم أنوش سر و پای برهنه به سوی امام علیه السلام می‌آید و کتاب انجیل را بر سینه چسبانده است ، همچنین دیگر روحانیّون نصاری و راهبان ، اطراف او در حال حرکت هستند. چون جلوی منزل به یکدیگر رسیدند، أنوش گفت : ای سرورم ! تو را به حقّ این کتاب - که تو از ما نسبت به آن آگاه‌تر هستی و تو از درون ما و آئین ما مطّلع هستی - آنچه را که خلیفه پیشنهاد داده است انجام بده ، همانا که تو در نزد خداوند، همچون حضرت عیسی مسیح علیه السلام هستی .

یکی از روحانیّون مسیحی، أنوش را مخاطب قرار داد و گفت: ای أنوش ! تو چرا مسلمان نمی‌شوی؟ پاسخ داد: من اسلام را از قبل پذیرفته‌ام و نیز مولایم نسبت به من آگاهی کامل دارد

امام حسن عسکری علیه السلام با شنیدن این سخنان ، حمد و ثنای خداوند را به جای آورد و سپس وارد منزل نصرانی شد و در گوشه‌ای از اتاق نشست . و جمعیّت همگی سر پا ایستاده و تماشای جلال و عظمت فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند، بعد از لحظاتی حضرت لب به سخن گشود و اشاره به یکی از دو فرزند مریض نمود و اظهار داشت : این فرزندت باقی می‌ماند و ترسی بر آن نداشته باش ؛ و امّا آن دیگری تا سه روز دیگر می‌میرد، و آن فرزندت که زنده می‌ماند مسلمان خواهد شد و از مؤمنین و دوستداران ما اهل بیت قرار خواهد گرفت .

أنوش نصرانی گفت : به خدا سوگند، ای سرورم ! آنچه فرمودی حقّ است و چون خبر دادی که یکی از فرزندانم زنده می‌ماند، از مرگ دیگری واهمه‌ای ندارم و خوشحال هستم از این که پسرم اسلام می‌آورد و از علاقه مندان شما اهل بیت رسالت قرار می‌گیرد. یکی از روحانیّون مسیحی ، أنوش را مخاطب قرار داد و گفت : ای أنوش ! تو چرا مسلمان نمی‌شوی؟ پاسخ داد: من اسلام را از قبل پذیرفته‌ام و نیز مولایم نسبت به من آگاهی کامل دارد. در این موقع ، حضرت ابومحمّد، امام عسکری علیه السلام اظهار نمود: چنانچه مردم برداشت‌های سوئی نمی‌کردند، مطالبی را می‌گفتم و کاری می‌کردم که آن فرزندت نیز سالم و زنده بماند. أنوش گفت : ای مولا و سرورم ! آنچه را که شما مایل باشید و صلاح بدانید، من نیز نسبت به آن راضی هستم .

جعفر بصری گوید: یکی از پسران أنوش نصرانی همین طور که امام علیه السلام اشاره کرده بود، بعد از سه روز از دنیا رفت و آن دیگری پس از بهبودی مسلمان شد و جزء یکی از خادمین حضرت قرار گرفت.

منبع : بخش عترت و سیره تبیان


 

موضوعات: دینی مذهبی  لینک ثابت



 [ 09:16:00 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما