مدرسه علمیه الزهرا(س)قروه
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
فروردین 1403
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31








جستجو





حدیث روز







محتواها





فال حافظ





پاسخگویی آنلاین به شبهات





حدیث





قرآن آنلاین





اوقات شرعی





لحظه شمار غیبت













لااله الا الله ملک الحق المبین

ذکر کاشف الکرب

  ما از احوال شيعيان خود باخبريم!   ...

وضعيت اقتصادي خوبي نداشت… اجاره‌خانه‌اش به تأخير افتاده بود… صاحب‌خانه مهلتش نمي‌داد و تهديد كرده بود اثاثيه‌اش را به كوچه خواهد ريخت…

آن روز خيلي تلاش كرد با صاحب‌خانه رودررو نشود، اما نشد… چشم در چشم كه شدند، صاحب‌خانه عتاب كرد و دوباره تهديد… متأثر و رنجيده‌خاطر و شرم‌گين، راه حرم مولاي متقيان پيش گرفت…

كنار ضريح حضرت، مشغول راز و نياز و توسل بود كه خواب چشمانش را ربود…

خود را در محضر علي عليه‌السلام ديد… حضرت فرمود: اين همه اندوه براي چيست؟ سيد، شرح حال كرد. اميرمؤمنان عليه‌السلام فرمود: ما از احوال شما باخبريم! مطلب‌تان را حواله داديم…

سراسيمه بيدار شد! اين چه خوابي بود؟! حضرت مرا به كه حواله دادند؟ سرشار از شعف بود كه مولاي خود را زيارت كرده است و سرشار از بهت و حيرت كه قرار است برايم چه پيش بيايد؟!

به خانه رسيد… دلش آرام بود و البته منتظر… صداي در او را به خود آورد… مي‌دانست پشت در كسي نيست جز همان كه حضرت، كارش را به او سپرده است. تعارف كرد كه مهمانش داخل بيايد، اما آيت‌الله سيدابوالحسن اصفهاني پاكتي را به او داد و گفت: مأموريت ما تا همين‌جاست، اين را بگير و به زخم زندگي‌ات بزن، بعد هم خداحافظي كرد و رفت.

پاكت را كه باز كرد، دقيقا معادل كرايه خانه‌ي عقب‌افتاده‌اش بود! 

1. مرحوم آية الله طبسى، نقل با يك واسطه از مرحوم آية‌الله العظمى سيدابوالقاسم خويى.

موضوعات: مطالب روزانه, روایات  لینک ثابت



[چهارشنبه 1391-03-24] [ 08:59:16 ق.ظ ]





  پاسخ كوبنده اميرالمؤمنين عليه السلام به عمر بن خطاب   ...


ابن عباس گويد: روزى عمر بن خطاب به اميرالمؤمنين (با اعتراض ) گفت : گفت : اى ابا الحسن وقتى از تو سوالى مى كنند چرا شما در نظر دادن شتاب مى كنى ؟(يعنى چرا با درنگ و تفكر پاسخ نمى دهى) حضرت على عليه السلام در پاسخ او، دست خود را باز كرده فرمود: اين چند تاست ؟ عمر گفت : پنج تا، فرمود: چرا در نظر دادن عجله كردى ؟ عمر گفت : اين مساءله (جزيى ) بر من پوشيده نيست (يعنى نياز به درنگ ندارد)
حضرت فرمود: من در امورى كه بر من پوشيده نيست پر شتاب ترم(يعنى علوم در نزد من همچون اين مساله ساده است و نياز به درنگ و تفكر ندارد)!
آرى چگونه چنين نباشد در حالي كه علماى اسلام اعم از شيعه و اهل سنت روايت كرده اند كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود: ((انا مدينه العلم و على بابها)).
درست اين سخن گفت پيغمبر است
منم شهر علم و عليم در است
الاحتجاج ، ج 1، ص 108 تا 114.

موضوعات: مطالب روزانه, روایات  لینک ثابت



[شنبه 1391-02-30] [ 10:22:58 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما