6- انکار معاد و طرح مسأله تناسخ
یکی دیگر از مشخصه های عرفانهای کاذب و دروغین در بعد انسان شناسی انکار معاد و جایگزین کردن آموزه تناسخ یا بازگشتهای متوالی به جهان به جای آن است.
این مساله امر جدیدی نیست و از ویژگی های مشهور ادیان و آیین های هندی است. در یونان باستان و از سوی فیثاغوریان نیز مطرح شده است.
مدعای تناسخیان این است که روح انسان به هنگام مرگ یک سلسله توالد را سپری میکند و به صورت متوالی از عالمی به عالم دیگر در میآید. بار دیگر به هنگام مرگ به پیکری دیگر منتقل میشود و این چرخه تا بی نهایت ممکن است تداوم یابد.
البته انتقال ارواح از جسمی به جسم دیگر لزوما در یک سطح نیست ممکن است در زمانی محدود در عوالم گوناگون علوی و سفلی نمودار شود و یا آنکه در زمین در قالب هستی های مختلف نمودار شود. مثلا روح فردی از افراد طبقه پایین چون رفته گر یا … در حیات دیگر شاید در کالبد راجهای[سلطان، حاکم] یا برهمنی درآید یا اینکه روح انسانی پس از موت در جسد زنبوری یا کرمی یا علفی درآید یا آنکه در بدن ملعونی در جهنم قرار گیرد.
در کنار این عقیده عقیده دیگری نیز در ادیان هند مطرح است به نام قانون کارما یا کرمه که بر اساس آن کیفیت و چگونگی توالد ثانوی و علت انتقال روح یک فرد به جسدی مافوق یا مادون را توضیح میدهند.
براساس این قانون کردار یا گفتار و یا پندار هر فرد موجب نتایجی و سبب اموری است که سرنوشت حیات بعدی او را معین میکند.(تاریخ جامع ادیان، جان بی ناس، ترجمه علی اصغر حکمت، ص155)
قانون کرمه در واقع همان قانون علی و معلولی ماست اما تفاوت در این است که اینان گمان میکنند حیات بعدی در همین دنیا و در تولدی مجدد در قالب موجودی دیگر است. در حالی که سخن حق آن است که انسان اساسا یک بار بیشتر متولد نمیشود و دیگر مرگی ندارد و فقط روح او از این عالم به عالمی دیگر منتقل میشود.
یکی از آموزههای اصلی مکتب اکنکار همین است. البته بر این باورند که رهایی از چرخه تناسخ و کارما امکان پذیر است. افراد میتوانند در یک زندگی یا در یک مرحله از حیات خود را از شر قانون کارما نجات دهند. این رهاسازی نیاز به برنامه دارد که برنامه آن توسط استاد زنده اک طراحی میشود.
اکیست ها مدعی اند انسانها محکوم به تناسخ و زندگیهای متوالی و مجدد در یک چرخه بیپایان حیات هستند. این چرخه ممکن است میلیونها سال طول بکشد. چرخه تناسخ از زندگی نباتی و گیاهی شروع میشود و نهایتا به آگاهی های خالص انسانی پایان میپذیرد.
در آیین اکنکار تنها رهایی از این چرخه بیپایان را که در زبان هندی به آن سمساره و در آیین بودا به آن سانسکارا میگویند سفر روح و پیروی از استاد زنده اک(ماهانتا) میدانند.
در مقدس ترین کتاب اکیستها «شریعت- کی- سوگماد»آمده است:
هر کسی از کالبد به کالبد زندگی به زندگی گذر میکند تا روزی که مجددا با من در قالب کالبدی موسوم به ماهانتا ملاقات نماید. هر کسی تنها هنگامی که آماده و متکامل باشد آنگاه که از تمام ناخالصیها رسته و به رشد معنوی رسیده باشد به جهانهای بهشتی باز میگردد و در اقالیم معنوی به مقام همکاری نائل میآید.(اکنکار حکمت باستانی برای عصر حاضر، ص 41)
در اکنکار بر خلاف آیین های هندی تناسخ را یک تنبیه نمیدانند بلکه هدف آن را آموزش عشق و ارتقاء معنوی میپندارند. به این صورت که اگر کسی در یک کالبد جسمانی خود مرتکب خطایی شده باد و آزادی های انسانی خود را محدود کرده باشد او فرصت تجدید نظر در رفتار خود را بار دیکر و بارهای دیگر نیز دارد. او میتواند در بازگشت مجدد خود با توسل به ماهانتا و پیروی از دستورالعملهای اکنکار به بازسازی روح خود بپردازد.
تاکید میکنند که بیشتر پیروان اک دوست دارند از شر قانون کارما نجات یابند و از گرفتاریهای بازگشتهای مجدد رهایی یابند و تنها چیزی که میتواند آنان را در این هدف یاری رساند عمل کردن به تمرینهای اک و توسل جستن به دامن ماهانتا است. تنها با اجازه و خواست ماهانتا است که یک نفر میتواند از قانون تناسخ نجات یابد.
در اکنکار با تمسک به تناسخ و قانون کارما میکوشند علت بسیاری از بیماریها و مسائل روحی و روانی افراد را در زندگیهای گذشتة آنان جستجو کنند. میگویند: اگر ما در زندگیهای گذشته مورد آزار قرار گرفته باشیم احتمالا هنوز این عواطف را در حافظه روانی خود حفظ کردهایم و شاید به همین دلیل در زندگی کنونی از احساس ترس و تنش در عذابیم.(همان، ص38)
استدلال آنها برای اثبات تناسخ این است که مدعی اند اختلافات شخصیتی والدین و فرزندانشان را جز از راه تناسخ نمیتوان توجیه کرد. چطور میشود که والدین کودکی هیچ علاقهای به موسیقی ندارند اما فرزند آنان نه تنها علاقمند به موسیقی میشود بلکه استعدادی درخشان در موسیقی هم دارد. شاید او این استعداد را در زندگی قبلیاش پرورش داده و خاطرات ضعیفی از آن دوران دارد.(همان، ص44)
میگویند اگر کسی به دستورات و تمرینات اک عمل نماید و مرید واقعی ماهانتا باشد میتواند تناسخ بعدی خود را انتخاب نماید و مثلا در قالب فرزند یک سرمایه دار و در ناز و نعمت به حیات خود ادامه دهد. اما اگر به دستورات و تمرینات عمل ننماید تناسخ او اجباری خواهد بود.
« خواهر شما در دوران مصر باستان ممکن است امروز پدر همسرتان باشد. دشمن ما در یکی از جنگ های داخلی گذشته امروز میتواند دوست ما باشد»
اوشو نیز یکی از مدافعان تناسخ است. او میگوید یک انسان الی الابد دوباره و دوباره متولد میشود.
استدلال او برای تناسخ تمسک به تجربة شخصی است. وی میگوید: من مراقبه کردهام من به نقطهای رسیدهام که از آنجا میتوانم زندگیهای قبلی خود را ببینم و همین برهان بسنده است. این شناخت من است این تجربه من است.
نکته1: اعتقاد به تناسخ چیز جدیدی نیست و منحصر به این آیینها هم نیست. در طول تاریخ بسیاری از فرقه های به اصطلاح دینی و مذهبی مدافع تناسخ بودهاند. در اوپانیشادها چنین آمده است: انسانهایی که در زندگانی خود دارای عمل صالح و رفتار نیک هستند بعد از مرگ روان ایشان در زهدانی پسندیده و پاک مانند رحم یک زن برهمنی یا یک زن کشتریه یا یک زن ویسیه بر حسب مراتب جای میگیرد اما ارواح اشخاص بدکردار و شریر در رحمهای ناپسند و مکروه مأوا میگزینند مثلا در زهدان سگی یا گرگی یا خوکی یا بالاخره در رحم زنی از طبقه پایین جایگزین میشود. (تاریخ جامع ادیان، ص155)
نکته2: درباره مدت و زمان چرخه تناسخ نیز اختلاف دارند. برخی آن را 30000 سال برخی 360000 سال برخی 18000 سال و در اکنکار که گفتند میلیون ها سال.
نکته3: ابن سینا و مشائیان بر اساس مبانی نظری خود در علم النفس دو استدلال برای ابطال تناسخ ذکر میکنند.«نفس زمانی به بدن تعلق میگیرد که بدن به حدی از رشد و بلوغ رسیده باشد که برای دریافت نفس آماده باشد. براین اساس دانسته میشود هر مزاج بدنی خاصی که ایجاد میشود همراه با آن نفس مخصوص آن نیز ایجاد میگردد حال اگر قائل به تناسخ باشیم لازمهاش این است که یک بدن دارای دو نفس باشد که این محال است. چرا که نفس یعنی مدبر بدن و متصرف در بدن و هر حیوانی حضورا مییابد که یک چیز است که بدن او را تدبیر میکند و در آن تصرف مینماید»(اشارات و تنبیهات، ج3، نمط 8، ص356)
استدلال ملاصدرا نیز در حکمت متعالیه این چنین است که بر اساس حرکت جوهری هم نفس و هم بدن عنصری با یکدیگر در حرکتاند. هر دو در ابتدا بالقوه بودند ولی بعد از پیدایش همواره در حال حرکت به سوی فعلیت بخشیدن به کمالات خود هستند. بنابراین نفس در این عالم با توجه به کارهایی که انجام میدهد به فعلیت میرسد و امکان ندارد این چنین نفسی بار دیگر به درجه قوه محض نزول کند و به بدنی تعلق گیرد که در حالت جنینی و قوه محض است
نکته4: بر اساس قانون کارما به ویژه با تفسیری که در اکنکار مطرح شده است اموری از قبیل توبه، استغفار، عفو الهی، احباط عمل، و … هیچ جایگاهی ندارند. چون گفتند هر عملی عکس العمل قطعی خود را دارد.
نکته5: درباره ختلافات شخصیتی والدین و فرزندان : اولا: اختیار افراد و وجود امیال و غرایز بسیار فراوان در وجود انسان امری مسلم و غیر قابل انکار است. نقش عوامل محیطی و تغذیه و تربیت در شکلگیری شخصیت انسانها را نمیتوان نادیده گرفت.
ثانیا: اگر پدر و مادری از صمیم قلب به تناسخ معتقد باشند نظام تربیتی و علقههای عاطفی میان آنان و فرزندانشان کاملا مختل خواهد شد. پدر و مادری که معتقدند روح فرزندی که از آنان متولد شده است ممکن است روح یک سگ یا گیاهی و… باشد چه عاطفهای و علاقهای به او میتوانند داشته باشند. یا انسانی شریر بوده که به فرزندشان منتقل شده است دیگر چه رغبتی به تربیت فرزندشان دارند.
نکته6: بر اساس آموزههای اسلامی شخصیت حقیقی انسان با توجه به رفتارهایش شکل میگیرد. رفتارهای خوب یا بد انسان است که به صورت حقیقی و ملکوتی او شکل میدهد و در قیامت ممکن است فرد با همان صورت مبعوث شود. رسول خدا(ص) فرمود: «یحشر الناس علی وجوه مختلفة»{بحارالانوار، ج7، ص89}
راههاي مقابله و پيشگيري
راههاي علمي:
• شناسايي و معرفي و نقد
• ظرفيتشناسي گروههاي علمي براي برخورد با عرفانهاي کاذب
• معرفي جايگزين (عرفان اسلامي)
• آسيبشناسي رفتاري متوليان فرهنگي (مسؤولان و حوزههاي علميه)
• شناسايي و معرفي منابع مطالعاتي مطمئن
راههاي عملي
• تهيه فيلم و مستند
• تربيت نيروي انساني
• برخورد قانوني و برطرف کردن موانع آن
• ايجاد پايگاههاي فرهنگي و تبليغي با رويکرد معنويت و عرفان اسلامي
• گفتگوي چهره به چهره با قربانيان عرفانهاي کاذب
• ايجاد فضاي سايبري
• نمادسازي
• افشاگري عليه عرفانهاي کاذب
[سه شنبه 1391-01-29] [ 10:24:34 ق.ظ ]